علی براتی در وبلاگ جدیدش نقدی بر مطلب نتایج غیرشهودی در اقتصاد من داشت. در این پست من هم دارم وبلاگ جدید او را معرفی کرده و شما را به خواندن آن توصیه می کنم و هم به نقد او پاسخ می دهم.
به نظرم علی در اولین قدم مرتکب یک خطای کوچک ولی مهم می شود. خطای او این است که عبارت “ضد شهودی” (Counterintuitive) را که یک کلمه شناخته شده است به دو بخش می شکند و بدون توجه به این واقعیت که در همه جای پست هر جا که بحث از شهود شده عبارت “شهود ساده” به کار رفته تا آن را از “شهود پخته” جدا کند به بحث پیرامون موضوع “شهود” پرداخته است. تا این جا حرف من این است که بخش اول نوشته علی مفید و خواندنی ولی غیرمرتبط به نوشته من است. چرا؟
ببینیم عبارت “ضد شهودی” یعنی چه؟ ویکی پدیا می گوید ضد شهودی یعنی موقعیتی که وقتی با شهود یا حس خام ما ارزیابی می شود غلط به نظر می رسد. یافته های علمی وقتی ضدشهودی نامیده می شوند که احساسات، شهود و سایر فرآیندهای شناختی خارج از عقلانیت قیاسی آن ها را غلط می پندارد. از آن مهم تر این مقاله تاثیرگذار جی فارستر با عنوان “رفتارهای ضد شهودی سیستم های اجتماعی” است که وی در آن مثال های متعددی از سیاست های شهودی و رفتار غیرشهودی سیستم اجتماعی را بر می شمارد.
برای توضیح علت ناتوانی مغز ما در فهم رفتار ضدشهودی سیستم های پیچیده موارد متعددی ارائه شده است. این سیستم ها عمدتا از مکانیسم فیدبک و حلقه های بسته استفاده می کنند که منجر به رفتار دینامیکی می شود که ذهن ما عادت به اندیشیدن در آن چارچوب ندارد، تعداد متغیرهایی که ذهن در یک لحظه می تواند ردیابی کند محدود است، فاصله زمانی بین وقوع یک پدیده و ظهور نتایج بعدی طولانی تر از حدی است که ذهن انسان قادر به ردیابی درست آن باشد (مثلا در سیستم های محیط زیستی)، رابطه بین متغیرها معمولا به شکل مشتق یا انتگرال است که ذهن ما آموزش کافی برای تصور رفتار آن ندارد، رفتار بازی گران در قالب یک بازی است که فهم تعادل آن بسیار مشکل است و الخ. همه این ها باعث می شود که گاه حدس های اولیه و شهودی با رفتار عینی این سیستم ها تفاوت (گاه بزرگ) داشته باشد. نقش ابزارهای مفهومی، نمودارها و معادلات ریاضی این است که تعامل اجزای سیستم را یک جا جمع می کند و بخشی از ضعف ذهنی ما را جبران می کند.
در اقتصاد موارد رفتار شهودی زیاد است. یک مورد بسیار ساده و معمول آن اثرات ناشی از تغییر قیمت کالاها است. تغییر قیمت یک کالا به طورهم زمان هم اثر درآمدی دارد و هم اثر جانشینی که در خلاف جهت هم عمل می کنند و تحلیل درست برآیند نهایی این دو نیرو بدون نوشتن معادلات دقیق ریاضی و بررسی های کمی تقریبا غیرممکن است. مدل های جست و جو در اقتصاد صنعتی نمونه دیگری هستند که با وارد کردن یک هزینه جست و جوی کوچک به سیستم و تحلیل بازی های شکل گرفته در آن به یک باره نتایج بسیار متفاوتی از حدس اولیه را نشان می دهند که در مطالعات تجربی هم تایید می شود.
اشتباه دوم و بسیار اساسی علی این بوده که تصور می کند استفاده گسترده از ریاضیات در اقتصاد منجر به سرکوب شهود می شود در حالی که واقعیت چیز دیگری است. اولا شهود امری است که به مرور زمان تقویت می شود لذا ذهن متخصصانی که دائم با سیستم های پیچیده سر و کار دارند و فرآیند “حدس-مدل سازی-ارزیابی نتایج” را مرتبا تکرار می کنند در طول زمان به گونه ای پخته می شود که شهود شخصی آن ها کم کم با رفتار این سیستم ها نزدیک می شود. ثانیا مثل هر حوزه دیگری تحقیقات در اقتصاد ابتدا با شهودی راجع به مساله شروع می شود. محققی نتایج کار قبلی را چندان منطبق با شهود خود نمی یابد و لذا به نظرش می رسد که می تواند مدل جدیدی بسازد که پشتیبان شهود او باشد. نکته این است که نتایج مدل او ممکن است شهود اولیه او را تایید یا رد کند ولی قطعا در انتهای کار مدل سازی ریاضی و مقایسه نتایج با داده ها او به شهود عمیق تر و پخته تری رسیده است.
نکته آخر هم این که بر خلاف تصور علی و بسیاری از دوستان دیگر ریاضیات صرفا ابزاری در علم اقتصاد است و شهود هم چنان حرف اول را می زند. در واقع نتایج ریاضی اگر نتواند دست آخر توضیح شهودی مناسبی از یک پدیده ارائه کند چندان جدی گرفته نمی شود. دو روز قبل محققی مقاله ای را در جمع ما ارائه کرد که نتایج عجیبی در آن به دست آمده بود. مقاله می گفت که در بازی استاکلبرگ اگر شرکت دوم مکانیسم های انگیزشی برای مدیرانش تهیه کند شرکت اول انگیزه ای برای این کار نخواهد داشت. با این که نتایج ریاضی مقاله درست بود ولی نویسنده نمی توانست توضیح شهودی قابل قبولی برای توجیه نتایجش و ربط آن با دنیای بیرون ارائه کند و لذا مقاله اش با سوال جدی مواجه شد. خود من یک بار مقاله ام را در جمعی ارائه کردم و نهایتا با این پرسش از سوی حاضرین مواجه شدم که “همه این ها نشان می دهد که تو مهارت خوبی در ریاضیات داری ولی نتایج آخرت چه چیزی را در دنیا توضیح می دهد و شهود اقتصادی تو برای آن چیست؟” و همین سوال من را واداشت تا زمان زیادی را صرف بررسی ربط نتایجم با واقعیت های بیرونی بکنم.
امیدوارم علی و بقیه دوستان دقت کنند که شهودی که در این جا اسم می بریم شهود بعد از مدل سازی (Ex Post Intuition) است و تفاوت قابل توجهی با شهودی دارد که صرفا از روی تصور ذهنی رفتار سیستم بدون استفاده از یک مدل روشن به دست می آید. بازهم تاکید می کنم که بدون ابزارهای ریاضی و صرفا با تکیه به بحث های کلامی شهود اولیه ما ممکن است پیش بینی هایی با خطاهای فاحش ارائه دهد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید