اینکه یک جامعه چه قدر فقیر است یک موضوع است و اینکه چه قدر سعی میکند با وجود این فقر نقطه امید و شادی برای خود خلق کند موضوع دیگر. غذاهای ملل برای من یک نماینده (Proxy) از این روحیه است. غذای مکزیکی از چیزهای سادهای مثل لوبیا و فلفل و برنج و گوجه تشکیل میشود. سمبوسه هندی و سوپ گوجه فرنگی و ریحان هم نمونههای دیگری هستند. همه این غذاها از مواد سادهای تشکیل میشوند که اگر در فرهنگ ایرانی به تنهایی و بدون حضور گوشت طبخ شوند غذای ارزانقیمت نه چندان دلچسبی را به ذهن میآورند. آیا این واقعیت که عمده غذاهای خوشمزه ایرانی پر از گوشت و روغن کرمانشاهی و خلال بادام و زعفران است و با عناصر ارزان معمولن غذای خوش طعم خلق نمیشود نشانگر یک مساله عمیقتر است که در آن لازمه خوشبختی و شادی دسترسی به منابع فراوان است؟
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید