حمید بوستانی مقاله جالبی در رستاک نوشت با عنوان “فرهنگ توضیح دهنده ای نادرست” و سعی کرد تا در مقابل این ایده (به باور من مخرب) رایج بین دوستان اقتصادخوان در ایران که در هر مساله ریز و درشتی وزن بسیار زیادی به متغیرهای غیرقابل کنترل و سنجش مثل فرهنگ و تاریخ می دهند موضوع را به چالش بکشد. من مخالف این نیستم که فرهنگ (خصوصا در شکل عرف روزمره) بلاخره روی سازماندهی فعالیت های اقتصادی تاثیر دارد (شکل برخورد هتل داران در ایتالیا تفاوت زیادی با همین برخورد در هلند و آلمان دارد) ولی مخالف این هستم که اولا این وزن را خیلی زیاد کنیم و ثانیا با ربط دادن بسیاری از مسایل به فرهنگ خیال خودمان را از تحلیل جزیی نگر و اقتصادی آن خلاص کنیم.
یک بار سخن رانی آمده بود این جا و روی یک رفتار عجیب (عجله برای فروش سهام خوب و تاخیر برای فروش سهام بد) در بازار سهام مقاله ای ارائه می کرد. به طور معمول این موضوع در چارچوب مدل های فاینانس رفتاری بررسی می شود که در آن فرض عقلانیت کنار گذاشته می شود. با این همه این آدم در مقاله مفصلی مدل پیچیده ای مبتنی بر عدم تقارن اطلاعاتی و تعادل انتظارات عقلانی ساخته بود و در آن ماجرا را تا حد قابل قبولی توضیح داده بود. اولش هم حرف جالبی زد. گفت ما باید به جای این که همان اول فرض عقلانیت را رها کنیم و با توجیه های رفتاری خودمان را خلاص کنیم اول تا می توانیم فرض عقلانیت را روی مساله اعمال کنیم و عرق بریزیم و دنبال جواب بگردیم و بعد اگر دیدیم نمی شود کاری کرد سراغ تحلیل های دیگر برویم.
محمدرضا فرهادی پور در وبلاگش خاطره ای از رفتار بد کارکنان بانک خصوصی نوشته است. این خاطره ای است که هر کدام از ما احتمالا یکی دوباری در مواجهه با انواع نهادهای خصوصی مثل آژانس هواپیمایی، هتل یا رستوران ها داشته ایم و حرفش را می فهمیم. حال در قبال ماجرا می توان دو کار کرد. یکی این که مثل برخی رفقای عزیزم که آن جا (یا در مطالب مشابه) کامنت گذاشته اند مقوله را به تاریخ و فرهنگ استبدادزده ما و از این جور چیزها وصل کرد یا این که دنبال تحلیل عقلانی گشت. چرا بانک پارسیان ایران چک قبول نمی کند؟ شاید هزینه وارد شدن به این سیستم بیش از درآمدی است که از مشتریان جدید کسب می کند. شاید نوع مشتریانش طوری است که عمدتا خدمات دیگری را می طلبند و … چرا خانم باجه بد برخورد کرد؟ احتمالا چون شعبه بانک این قدر کم است که حتی اگر بد هم برخورد کند مشتری چاره دیگری ندارد. همین خانم را بردارید و در شغل دیگری با فشار عصبی کم تر و رقابت بیش تر بگذارید. خیلی مودب می شود!
من راستش سوالی از رفقای طرف دار وارد کردن فرهنگ و تاریخ و این قبیل مسایل دارم. به نظر شما فرهنگ و تاریخ ترکیه با آن سلسله عظیم عثمانی کم تر از ما استبداد زده بوده؟ یا مثلا مردم دوبی یا قطر که تا همین چند ده سال پیش سرزمینی بیابانی بوده و بعدش هم یک امیرنشین شده اند فرهنگ پیش رفته تر یا کم تر نفتی نسبت به ما دارند؟ آیا این استدلال های شما شامل کشورهای اروپای شرقی که قبل از جنگ اول جهانی تحت سلطه عثمانی یا اتریش بودند و بعد از جنگ هم چهل سال خفقان کمونیسم را تحمل کردند نمی شود؟ آیا مالزی و تایوان و هند (با این سیستم کاستی وحشتناکش) فرهنگ غیراستبدادی تری نسبت به ما داشته اند؟ ترکیه یک صنعت موفق هتل داری و امارات موفق ترین خط هوایی دنیا و قطر یک کانال تلویزیونی پرمخاطب و هند یک صنعت خدمات مشتری را تاسیس می کنند که همگی اتفاقا خیلی با مشتری سر و کار دارد. اگر قرار بود با نظریه های فرهنگی دوستان به پیش بینی تحولات این کشورها بنشینیم بعید بود که هیچ کدام از وقایع را بپذیریم.
حرف من این است که این متغیر فرهنگ و الخ آن قدر ضعیف و گذرا است که ضربه “اقتصاد رقابتی” و “آموزش” آن را پاک می کند و می برد. در تهران هتلی هست به اسم سیمرغ که اتفاقا مالکیت شدیدا دولتی ولی مدیر با سوادی دارد. ببینید رفتار کارکنان و فضایش با بقیه جاها چه قدر تفاوت می کند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید