• فقر یا نابرابری؟

    بحث های ما با محمدرضا حق پرست ادامه دارد. محمدرضا جایی بحث ضریب جینی را پیش کشیده و من هم نظر صریحم را بابش گفتم و تکرار می کنم. مقدمتا بگویم که ضریب جینی در کشور ما وضع بدی ندارد و بسیار نزدیک به متوسط جهانی است (۴۲%) و در طول سال های گذشته هم ثابت مانده است. کشورهایی مثل برزیل که سمبل تضاد طبقانی هستند ضریب جینی هایی در حد بالای ۶۰% دارند که با وضع جامعه ما فاصله قابل توجهی دارد.

    ۱) در بحث بهبود وضع اقتصادی دو زاویه را می توانید برگزید اولی تمرکز بر وضع “مطلق” عده ای یا همه مردم و دومی وضعیت نسبی یک قشر نسبت به اقشار دیگر. من صد در صد آرمان هایم معطوف به هدف اول است و تا اطلاع ثانوی کم ترین دغدغه ای برای هدف دوم ندارم و طرح آن را انحرافی می دانم.

    ۲) خوانش من از آرای راولز به عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم این است که کاری که اقتصاددان های علاقه مند به رشد دنبال می کنند به شدت به توصیه راولز نزدیک است. به طور خلاصه راولز می گوید اولا موقعیت های منجر به نابرابری (مثل شغل پردرآمد) باید به طور برابر در اختیار همه باشند و ثانیا نابرابری در استفاده از فرصت ها توجیه ندارد مگر به نفع فقیرترین قشر جامعه. به عبارت دیگر راولز تمرکز خود را بر بهبود وضعیت مطلق کف جامعه قرار می دهد و معیاری برای سقف آن قرار نمی دهد. من هم کاملا در این چارچوب فکر می کنم.

    ۳) در جامعه ای مثل ایران فقر معنای عینی دارد و چیزی بیش از یک حس ناشی از نابرابری یا احساس فقر است. احمد سیف عزیز بارهای بار در باب مصداق ها و آمارهای فقر در ایران نوشته و من تکرار نمی کنم. از دید من این که صدها هزار خانواده در ایران در مسکن های به شدت نامناسب زندگی می کنند یا توان فرستادن بچه هایشان به مدرسه یا دانشگاه را ندارند یا غذای کافی دریافت نمی کنند یا در اثر بیماری ساده می میرند مصداق هایی از فقر عینی هستند.

    ۴) فقر البته می تواند معنای دیگری هم داشته باشد که به بحث نابرابری مربوط تر باشد. اگر از این سطح از فقر – که من آن را فقر واقعی می نامم- بالاتر بیایید بازهم فشارهای اقتصادی زیادی را در طبقه متوسط به پایین و متوسط احساس می کنید که بخشی از آن ناشی از مقایسه خود با اقشار ثروت مندتر است. این را همه ما احتمالا چه در زندگی خودمان و چه در اطرافیان دیده ایم. به نظر من این مساله در ایران پررنگ تر از جاهای دیگر دنیا است که یک دلیلش قاعدتا فرهنگی است و من نمی توانم نظر بدهم و دلیل دیگرش هم احتمالا به محدودیت های اجتماعی مربوط می شود که راه را بر روش های ساده و ارزان برای ایجاد ارتباط یا لذت بردن از زندگی می بندد و تجلی شخصی افراد را به مواردی محدود می کند که معمولا نیازمند هزینه است. به اشاره مثال می زنم و رد می شوم: چرا دختران و پسران جوان در جامعه ایران این قدر علاقه مند به داشتن موبایل و لباس گران قیمت هستند؟

    ۵) مساله بند قبل از دید من آن قدر اقتصادی نیست و به حوزه کار سیاسیون و روان شناسان اجتماعی و متخصصان فرهنگ مربوط می شود. مساله اصلی یک اقتصاددان ایرانی به عقیده من باید فقر واقعی بند شماره سه باشد که موضوعی ماقبل بحث احساس فقر یا نابرابری است. ضمن این که سطح درآمد سرانه جامعه ما اساسا اجازه پیاده سازی یک نظام تامین اجتماعی برای رفع این مساله را نمی دهد. فقر در آن سطح قابل زدودن نیست مگر این که بی کاری کم شود و تورم که فشارش را روی فقیرترین اقشار وارد می کند کنترل شود و هر دو این ها نیازمند رشد اقتصادی سریع و سیاست های اقتصادی معقول است. فراموش نباید کرد که تحقق هر دو این هدف ها همیشه با هم ممکن نیست و گاهی باید دست به انتخاب زد.

    ۶) حرفی که به حق پرست زدم را تکرار می کنم. از دید من یک سیاست اقتصادی که بتواند در طول ده سال درآمد واقعی فقیرترین اقشار جامعه را دو برابر کند یا از بی کاری پنج درصد بکاهد ایده آل است. ابدا هم برایم مهم نیست که در این ده سال وضع عده ای دیگر حتی بیش از این به تر شده باشد. هر دولتی که بتواند چنین سیاستی را در ایران دنبال کند بزرگ ترین خدمت را به قشر فقیر کرده است و تغییرات عینی عمیق در زندگی آنان ایجاد کرده است.

    ۷) ایران در دهه چهل و دهه هفتاد دقیقا چنین تجربه ای داشت. وضع فقرا به طور عینی به تر شد و وضع اقشار متوسط یا بالاتر خیلی بیش تر به تر شد.” احساس نابرابری” در جامعه ایران یکی از عواملی بود که منجر به انقلاب و نیز انتخابات تیر ۸۴ شد. من این را به خوبی می دانم که متاسفانه جامعه ایران جامعه ای به شدت نابرابری گریز است و وضع دیگران برای بخشی از مردم ایران شاید بیش از وضع مطلق خود ایشان اهمیت دارد. ولی این موضوعی نیست که به حیطه کاری اقتصاددان ها مربوط باشد و موضوعی در سطح کلان سیاست گذاری جامعه و یا موضوع مورد علاقه روان شناسان اجتماعی است.

    پ.ن: در شکل شماره پنج این مقاله می توانید روند ضریب جینی در ایران از سال ۱۹۸۶ به بعد را ببینید. شکل نشان می دهد که این روند رو به بهبود بوده و ضریب جینی از ۴۶% به آرامی به ۴۲% رسیده است.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها