این مقالهای است که برای پرونده روزنامه شرق نوشتهام. بقیه مقالههای پرونده را میتوانید اینجا و اینجا بخوانید.
*********
در چند سال اخیر و با آشکارتر شدن تغییرات بلندمدت در روند بارش در کشور از یک سو و برداشت غیربهینه از منابع آب غیرتجدیدپذیر زیرزمینی از سوی دیگر٬ مساله بحران آب در ایران در مرکز توجهها قرار گرفته است و واکنشهای وسیعی هم به بار آورده است.
بحران آب و مساله تغییرات اقلیم (Climate Change) موضوعی جدید یا مختص ایران نیست و مسالهای است که بیشتر کشورهای دنیا (از جمله کشورهای توسعهیافته) به صورت جدی با آن مواجه هستند. ایالت کالیفرنیای آمریکا مثال معروفی از خشکسالی طولانیمدت و مسالهساز در یکی از ثروتمندترین نقاط جهان است. وضعیت کلی کشور ما هم با بقیه دنیا متفاوت نیست. جهان ظرف دو دهه گذشته سعی کرده است پاسخهایی برای تطبیق با مشکل کمآبی بیابد و تا حدی هم به راهحلهایی دست پیدا کرده است. بنا براین ما در این جدال تنها نیستیم و حجم قابل توجهی از تجارب جهانی پیش روی ما است.
همین تجارب میگوید که راهحل برخورد با معضل کاهش عرضه آب دست شستن از بخش کشاورزی در همان قدم اول نیست. منطقا ممکن است پاسخ بهینه بخش کشاورزی به شرایط فیزیکی٬ قیمتی، نهادی و سیاستی جدید انقباض یا تغییر کامل در الگوی تولید باشد ولی نمیتوان چنین پاسخی را به صورت پیشینی به بخش کشاورزی و روستایی تحمیل کرد. رویکردی که من از آن پشتیبانی میکند برخورد فعال (Proactive) بخش کشاورزی با معضل است و باور دارم که باید گفتمان مسلط در برخورد با مساله تغییر اقلیم در کشور بر این اساس استوار باشد.
در برخورد فعال دو محور اصلی باید مد نظر قرار گیرد. اول اینکه علامتهای غلطی که بخش کشاورزی داده شده است تصحیح شود و دوم این بخش برای تطبیق و بازسازی خود در شرایط جدید حمایت شود. ضمن اینکه از این فرآیند گذر به عنوان فرصتی برای نوسازی و ارتقاء کارآیی بخش کشاورزی استفاده شود.
بر اساس چارچوب فکری فوق در این نوشته کوتاه سعی میشود صورتبندی اقتصادی از بحران آب و پاسخهای محتمل بخش کشاورزی به بازتنظیم مناسبات بین بخش کشاورزی و بخش آب ارائه شود. این صورتبندی فشرده و ابتدایی است ولی تلاش میکند تا محورهای اصلی که نیازمند تحلیل نظری و دادهمحور بیشتر هستند را برجسته کند.
بحران آب
آیا ما در این لحظه در نقطه بحرانی برای تعطیلی کامل کشاورزی قرار داریم؟ آمار و ارقام نگرانکننده است ولی نه حدی که امکان پاسخ فعال را منتفی کند. مصرف بخش خانگی و صنعتی چیزی حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب در سال و میزان خالص آبهای سطحی کشور (بعد از کسر تبخیر و تغذیه سفرههای زمینی) چیزی حدود ۹۰ میلیارد متر معکب است. با این شرایط بخش کشاورزی که معمولا مصرفکننده باقیمانده آب است دچار فشار آب است. ولی دقت کنیم که هنوز در نظر چیزی حدود ۸۰ میلیارد مکعب آب برای این بخش باقی میماند.
سوال این است که با قبول بحران در همین سطح باید از کجا شروع کرد؟ به نظرم قدم اول برای تحلیل درست مساله تفکیک بین سه موضوع «کاهش بارش» (که پدیدهای برونزا و دورهای ولی با فرکانس بازگشت به میانگین پایین است)٬ «کاهش ورود اب به منابع بلندمدت» (که بخشی از آن ناشی از مداخلههای غیربهینه مثل سدسازی بیش از حد لازم است) و «اضافه برداشت از منابع غیرتجدیدپذیر» (که ترکیبی از دو مساله قبل و مسایل مربوط به عدم رعایت حقوق برداشت آب) است. این مسایل گرچه به هم بیارتباط نیستند ولی ریشه و مداخله سیاستی آنها با هم متفاوت است. متاسفانه در بحثهای سیاستی مساله آب و تخلیه منابع آب استراتژیک عمدتا یک به شکل یک مساله بیان میشود و تفکیک لازم برای هدایت بحثها در مسیرهای متعدد اتفاق نمیافتد.
در مسالههای سیاستگذاری همیشه فهرست طولانی از عوامل سازنده بحران خودنمایی میکنند و تحلیل مساله به سادگی میتواند در دل انبوهی از موضوعات انضمامی ولی با درجه اهمیت و سطوح متفاوت در تحلیل علت و معلولی گم شود. قدم اول برای مواجهه درست بیرون کشیدن تعداد معدودی عامل کلیدی است که نهایتا منجر به چنان بحرانی شده است. از دید من برخی عوامل اصلی اینها هستند:
۱) مساله تراژدی منابع مشترک و اضافه برداشت به دلیل درونینشدن هزینههای آن
۲) قیمتگذاری نادرست آب و برق کشاورزی و عدم ارسال علامتهای درست در مورد کمیابی منطقهای آب
۳) اعمال قانون ضعیف در محدود کردن دسترسی مجاز به آبهای زیرزمینی
۴) تامین موقت آب از طریق گردآوری آبهای سطحی (سدسازی) و تشویق سرمایهگذاری در بخش کشاورزی بر اساس آن
۵) به رسمیت نشناختن بحران آب و نوآوری بسیار پایین برای سازگار کردن بخش کشاورزی با شرایط کمآبی
بازتعریف بخش کشاورزی
اگر موارد پنجگانه قبولی بازنگری شوند و در درجه اول قیمتهای آب بر اساس کمیابی منطقهای تعیین شوند و نیز دستیابی غیرقانونی به آبهای زیرزمینی متوقف شود بخش کشاورزی ما با یک شوک قیمت در نهاده آب مواجه خواهد شد که در کوتاهمدت بهرهوری بخش را پایین خواهد برد. ولی بخش کشاورزی این قابلیت را دارد که در پاسخ به شرایط جدید خود را باز تعریف کند.
در بازتعریف بخش کشاورزی باید محصولاتی با ارزش افزوده بالاتر و مصرف کمتر را هدف گرفت. در رابطه با این موضوع در اقتصاد کشاورزی یک نکته کلیدی را میدانیم: قیمت بازار محصولات کشاورزی و سودآوری تولید این محصولات برای کشاورزان لزوما رابطه قوی با میزان مصرف آب آنها ندارد. این موضوع را به شکل دیگری هم میتوان بیان کرد: کمیابی محلی آب از یک نقطه به نقطه دیگر متفاوت است و آب را نمیشود به سادگی در فواصل دور دست جا به جا کرد و بنابراین قیمت سایهای (Shadow Price) آب در نقاط مختلف جهان یکسان نیست. ولی از طرف دیگر محصول کشاورزی را میتوان از آن سر دنیا به این سر منتقل کرد. به خاطر وجود تجارت مواد غذایی این کمیابی محلی آب نیست که قیمت نهایی محصولات آببر را در یک بازار محلی تعیین میکند٬ بلکه هزینه تولید آنها در کاراترین نقطه (در نقطهای با آب ارزان) است که این قیمت را مشخص میکند.
دقت کنیم که میزان مصرف آب (Water Footprint) محصولات را نمیشود به شیوه چشمی و بر اساس ظاهرا محصول تعیین کرد. مثلا دانههای خشکبار (مثل بادام) یکی از بالاترین ردپاهای مصرف آب را دارند بدون اینکه در خیلی آببر به نظر برسند. در حالیکه مرکبات که بسیار آبدار به نظر میرسند در حقیقت به لحظه مصرف آب جزو پایینترینها هستند. ذکر این مطلب از این جهت کلیدی است که دیدهایم که تولید برخی محصولات کشاورزی در کشور به باب انتقاد گرفته میشود بدون اینکه لزوما این محصولات سطح مصرف آب بالاتری داشته باشند.
اینکه پاسخ بلندمدت بخش کشاورزی به وضعیت جدید عرضه و قیمتگذاری آب چه خواهد بود را نمیتوان به صورت شهودی و ذهنی و بر اساس حدس و گمان تعیین کرد. تولید کشاورزی پاسخ به بهینهسازیهای متعدد در سطح استراتژیک (میزان به کارگیری زمین و نوع محصول تحت کشت) و عملیاتی با در نظر گرفتن قیمتهای درونزای عوامل تولید (زمین٬ نیروی کار٬ آب٬ بذر٬ کود و سم و ماشینآلات) از یک سو و قیمتهای درونزای محصولات نهایی (با در نظر گرفتن تجارت بین نقاط جغرافیایی مختلف) است.
مدلهای مقیاسبزرگ (Large Scale) تعادل عمومی بخش کشاورزی تلاش میکنند تا با در نظر گرفتن متغیرهای اقتصاد و فیزیکی (مثل کیفیت خاک و روند رشد گیاهان) به این سوال پاسخ بدهند. هر چند که پاسخ این مدلها لزوما با واقعیت اتفاق افتاده یکسان نیست ولی نتایج آنها شهودهای مهمی در باب حساسیت تولید و سودآوری کشاورزی به تغییرات متغیرهای محیطی (از جمله قیمت آب) تولید میکنند.
آیا بهرهوری صرف راهحل نهایی است؟ اثربرگشتی (Rebound Effect)
افزایش بهرهوری آب در کشاورزی اولین راهحلی است که به نظر همهمان میرسد ولی این اقدام اگر با برخی قدمهای دیگر همراه نباشد میتواند به تشدید بحران آب کمک کند! ریشه مساله در پدیدهای است که به نام اثر بازگشتی در اقتصاد شناخته میشود و شواهد تجربی زیادی برای آن (خصوصا در بخش آب کشاورزی) وجود دارد.
اثر بازگشتی به زبان ساده میگوید که وقتی بهره مصرف یک منبع (آب یا انرژی) را بالا میبرید جذابیت آن فعالیت برای تولیدکننده یا مصرفکننده را افزایش میدهید. وقتی بهرهوری آب بالا میرود ممکن است زمینهایی که قبلا مورد کشت قرار نمیگرفتند دوباره اقتصادی شوند و کشاورزی در آنها فعال شود. اثر بازگشتی اشاره میکند که درست است که به دلیل رشد بهرهوری مصرف آب در یک واحد زمین کشاورزی به نسبت قبل پایین رفته است ولی ممکن است که رشد سطح زیر کشت یا تغییر در الگوی کشت بر اثر بهرهوری غلبه کرده و نهایتا تولید را افزایش دهد!
بنابراین صرف افزایش بهرهوری آب ممکن است بحران آب را تشدید کند. افزایش بهرهوری وقتی موثر خواهد بود که با دو محور «اقتصادی کردن قیمت آب کشاورزی» و «اعمال قانون برای برداشت مجاز از منابع پایانپذیر» همراه شود. در این حالت هم بهرهوری تولید بالا میرود و هم قیمت آب در سطح بهینه آن تنظیم میشود و در نتیجه تولید بخش کشاورزی هم در سطح کارا اتفاق میافتد. قیمتگذاری آب در این شرایط پدیدهای پویا است که هم از تلاطمهای سالیانه عرضه و هم از تغییرات تقاضا تاثیر خواهد گرفت. اگر قیمتگذاری به شیوه ایستا انجام شود و در پاسخ به شرایط محیطی تغییر نکند محتمل است که نتایج غیربهینه به بار آورد.
جمعبندی
بحران آب در کشور جدی است و بخش کشاورزی احتمالا بیشترین تاثیر را از تغییر الگوی بلندمدت بارش خواهد پذیرفت. این یک حقیقت است ولی راهحل مواجهه با آن حکمهای قاطع در مورد تعطیلی کشاورزی نیست. اگر سیاستگذاری بخواهد روی چند محور محدود ولی کلیدی تمرکز کند میتواند روی دو محور «تصحیح قیمت» و «اعمال قانون» تمرکز کرده و سیاستهای جدید را به صورت شفاف به بخش کشاورزی اعلام کند. بخش کشاورزی در مواجهه با این سیاستهای جدید به چیزی بین ۵ تا ۱۰ سال برای گذار به شرایط جدید نیاز خواهد داشت. در بازتعریف بخش کشاورزی تحولاتی مثل بروز کردن شیوههای آبیاری٬ تولید بذرهای مقاومتر به کمآبی٬ حرکت به سمت محصولات با مصرف آب کم و ارزش افزوده بالا٬ فعال کردن بازارهای بیمه و مدیریت ریسک کشاورزی ، تنظیم درست انگیزههای سرمایهگذاری مقیاسبزرگ، کارا کردن بازارهای محصولات و وصل شدن به زنجیره جهانی صنعت غذایی جزو مهمترین قدمها خواهد بود.
سلام، واقعیت آن است ک بر خلاف آمارهای رسمی با توجه به نبود بالانس جرمی شبکه ی آب مصرفی شهری؛ بخش خانگی و خدمات هم دارای سهمی ب مراتب بیشتر از ۲-۴ درصد کنونی است.اما اصلاح شبکه نیازمند اصلاح قیمت گذاری و ورود شرکتهای یوتیلیتی ب نگهداری و تعمیر شبکه است.
در ضمن باید مواردی مانند زنجیره ی تولید محصولات صنعتی کشور (مانند زنجیره فولاد) نیز پرداخته شود؛ بررسی زنجیره فولاد ب روش ارزیابی ردپاFootprint نشان میدهد اتفاقن کشور در حال رفتن ب سمت حلقه هایی است ک بیشترین ردپای مصرفFootprint آب را دارند.
سلام و ممنون. نکات مهمی بود٬ خصوصا مساله صنعت. صنعت اشتغالزایی کمتری به نسبت کشاورزی دارد ولی قابلیت تولید ارزش افزوده بالاتر. باید بحثهای تحلیل بیشتری انجام شود تا ببینیم کدام یک آب و نیروی کار را به محصول باارزشتری تبدیل میکنند.
مطلب خوبی بود. البته خوب بود اگر به تاثیر این کم آبی بر روی افزایش نرخ مهاجرت به شهرها هم اشاره می شد. اینکه چطور میشه این اثر را کم کرد.
سلام. جالب بود. آیا مهاجرت به شهرها شروع شده یا صحبت از آینده میکنید؟ در هر صورت موضوع مهمی را پیش کشیدید که باید در بحث تطبیق (Adaptation) با شرایط جدید به آن توجه کرد.
سلام، تصور میکنم خُرد بودن کشاورزی در کشور نقش مهمی در بحران آب و بهرهوری آبیاری داره؛ نکتهای که به درستی در بخشی از قدمهای آتی در انتهای متن هم اشاره کردی؛ به نظر میرسه تا زمانی که کشاورزی در ایران به صورت خُرد اداره میشه، بحران آب و بسیاری از مسائل دیگه این بخش را با چالش روبهرو میکنه
با سلام
پیرو تفکیک در مباحث و مطالب مطرح در خصوص حوزه آب و موضوع خشکسالی که فرموده بودید یک نکته که به نظر می رسه باید بهش توجه بشه انواع خشکسالیه با توجه به آمارهای هواشناسی ( چرا که موضوع سنجش میزان بارش از آسمان تا سطح زمین در حوزه کاری سازمان هواشناسیه) و مقایسه اون با میانگین بلند مدت بارش در چند سال اخیر در حدود میانگین بارش و یا اندکی جزئی زیر میانگینه یعنی ما از نظر هواشناسی دارای خشکسالی نیستیم بلکه دار خشکسالی کشاورزی و هیدرولوژیکی هستیم جالب اینکه تا فرصت داریم و دچار خشکسالی اجتماعی- اقتصادی نشدیم (اگر تا حالا نشدیم) باید به فکر راه حل باشیم. لازم به ذکر که ما با کاهش بارش مواجه نیستیم بلکه با الگوهای بارش متفاوت نسبت به گذشته مواجهیم که در نتیجه باید الگوهای کشت و نوع کشتمون رو تغییر بدیم اما از اونجایی که به نظر می رسه ملت تنبلی هستیم حوصله و عزم جدی برای تبدیل و تغییر در خودمون رو نداریم و به حق اون ۵ عامل اصلی که فرمایش کردید رو باهاش دچاریم به ویژه عامل پنجم چرا که اگر بپیریم با بحران مواجه هستیم پس مسئولیت اقدام و عمل بر دوش ماست و ما هم که هم تنبل و هم راحت طلب و می گوییم چون می گذرد غمی نیست ….. .