پرستو پرسیده بود که نظر خود من در باب موضوعی که دی روز نوشته بودم چیست؟ پاسخم این است که تا جایی که می فهمم موضوع مجازات قضایی در جامعه مقوله پیچیده و حساسی است و باید آن را در دقیق ترین و خدشه ناپذیرترین شکل ممکن حفظ کرد. اشکال کمپین و پتیشن و غیره این است که تصمیم قضایی برای مجازات را گاهی تابع (و یا تحت تاثیر) احساسات عمومی فعالین اجتماعی می کند و این بسیار خطرناک است. این کار در واقع نوعی بازگشت به دوران بی قانونی است ولی به شکلی کاملا مدرن. به عنوان مثال به مورد دل آرا توجه کنیم. دختر و پسری با هم مرتکب جنایتی شده اند. دختر ادعا می کند که تحت تاثیر قرص های روان گردان در جنایت مشارکت داشته و به خاطر نجات پسر و این که تصور می کرده مجازاتش کم تر خواهد بود مسوولیت قتل را برعهده گرفته است و بعد که فهمیده است قرار است اعدام شود از عمل خود پشیمان شده است. او (احتمالا) بر خلاف هم دستش ذوق هنری دارد و قادر است با نقاشی هایش (و نیز چهره جذابش) توجه افکار عمومی را جلب کند. من می پرسم نتیجه نهایی جنبشی که برای نجات او راه افتاده است چیست؟ قانع کردن دستگاه قضایی به این که او قاتل نیست و در واقع هم دست او بوده است که این کار را کرده است؟ در این صورت دل آرا از مجازات اعدام رهایی می یابد و آن پسر اعدام می شود. سوال این جا است که ما (خصوصا مای تماشاگر بیرونی) چه اطلاعات اضافی داریم که قانعمان می کند که داده هایمان از ماجرا قابل اعتماد است و در واقع دل آرا مجرم نیست. اگر اشتباه کرده باشیم و صرفا تحت تاثیر هنرمندی دل آرا یا روایت خود او از ماجرا به تغییر روند پرونده کمک کنیم آیا خودمان مقصر نیستیم؟
به بازخوردهای نمایش گاه دل آرا نگاه کنید. من نظراتی دیدم از این جنس که مثلا ” از این که قرار است جنایتی صورت بگیرد و هنرمند این چنین اعدام شود” ابراز نفرت می کردند یا “همین نقاشی ها را دلیل بر بی گناهی او می دانستند”. سری به اینترنت بزنید و کلمه دل آرا را در گوگل جست و جو کنید. به ده ها وبلاگ و بیانیه می رسید که با قاطعیت راجع به بی گناهی او صحبت می کنند گویی که خود شاهد صحنه قتل بوده اند. من راستش از رواج یک چنین جریانی در جامعه می ترسم. این به نظر من پوپولیسم حقوقی است.
می فهمم که به لحاظ منطقی کاملا احتمال دارد که دل آرا بی گناه باشد و این تلاش ها منجر به نجات او شود. ولی دوستانمان معمولا فراموش می کنند که ماجرا دو طرف دیگر هم دارد. اولیای دم مقتول و هم دست دل آرا. حالا که همه متفق از بی گناهی او صحبت می کنند و او را هم چون یک قهرمان بزرگ می کنند بگذار یک نفر هم این دو عنصر فراموش شده ماجرا را یاد آوری کند. ضمنا این را هم فراموش نمی کنیم که بین مورد “افسانه” و “دل آرا” تفاوت زیادی است. بعید می دانم کسی به تلاش های ارزش مندی که برای نجات افسانه و یا حاجیه و اشرف صورت می گرفت و می گیرد اعتراض کند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید