به تجربه دیده ام که هر وقت مثالی از یک مدل اقتصادی را در حوزه مرتبط با ازدواج بزنم مخالفت زیادی بر می انگیزد با این مضمون که همه چیز را نمی شود اقتصادی دید و الخ. بلی این حرف درست است که همه اعمال انسان اقتصادی نیست. این نکته را هم باید برای بار چندم تکرار کنم که مدل های اقتصادی ادعای مدل کردن رفتار یک فرد را ندارند و نمی گویند هر کس که ازدواج کرده این طور رفتار کرده ولی خیلی وقت ها تخمین خوبی از رفتار یک جمعیت در مقابل تغییرات یک پارامتر خاص ارائه می دهد. در پست قبلی گفته بودم که در مثال ازدواج اگر افراد صبر کنند کیفیت همسری که پیدا می کنند بالاتر می رود و دوستان زیادی مخالف بودند. منطق مدل های جست و جو (Search Models) از این قرار است:
۱) هر فرآیند جست و جو دو طرف دارد که هر دو طرف در پی بیشینه کردن مطلوبیت خود هستند. مثال معروف دو طرف کارفرمای جوینده نیروی کار و فرد جویای کار است. زن و مرد هم دو طرف مدل های جست و جو در فرآیند ازدواج را شکل می دهند.
۲) هر فردی در طول زمان طبق یک فرآیند تصادفی (مثلا پواسن) تعداد مشخصی از افراد طرف مقابل را می بیند. در مثال بازار کار مصداق آن دیدن آگهی کار و در مثال ازدواج ملاقات افرادی از جنس مخالف است.
۳) شانس ملاقات افراد طرف مقابل از یک طرف تابع تعداد جمعیت طرف مقابل و از طرف دیگر تابع تلاشی است که طرف مقابل برای جست و جو انجام می دهد. مثالش تعداد شرکت های متقاضی و هزینه ای است که شرکت برای آگهی نیرویابی انجام می دهد. مثال ازدواجش تعداد جمعیت ایرانی در شهر محل زندگی در خارج از کشور است.
۴) هر فردی در فرآیند انتخاب دو مطلوبیت را در نظر می گیرد. اول مطلوبیت عینی و فوری ناشی از جفت شدن و دومی انتظار از مطلوبیت در طول زمان طولانی. جست و جو در بازار مستلزم هزینه قابل توجهی است (هزینه طلاق و مجرد ماندن و …) و لذا پایداری رابطه نیز جزو فاکتورهای مهم برای انتخاب است.
۵) تاخیر در جفت شدن (Matching) هزینه زا است. فرد مجبور است مدت طولانی تری بی کار یا مجرد بماند. هر قدر هزینه تاخیر در جفت شدن بیشتر باشد زمان بهینه برای جست و جو کاهش می یابد. این یکی از دلایلی است که مهاجرین در کشورهای خارجی لزوما شغل های متناسب با قابلیت خود به دست نمی آورند چرا که تحملشان برای بیکاری کم است. دخترانی هم که در خانه پدری زندگی می کنند معمولا به طور متوسط در سن پایین تری ازدواج می کنند چون هزینه به تاخیر انداختن ازدواج برای آنان کم تر از دخترانی است که زندگی و کار مستقل دارند. علاوه بر این خود جست و جو هم هزینه دارد. کارفرما برای جست و جو باید هزینه مصاحبه استخدامی را متحمل شود و جوینده کار هزینه سفر به محل کارفرما. در مثال ازدواج هزینه های مادی و روحی متعددی در مرحله جست و جو دخیل است از جمله فشار روحی ناشی از تست کردن و جواب رد دادن/شنیدن.
۶) احتمال یافتن یک جفت (شغل / همسر) با کیفیت مورد نظر تابعی صعودی از زمان جست و جو است. معمولا در این مدل ها فرض می شود که گزینه رد شده دیگر وارد سبد جست و جوی فرد نمی شود ولی چون در هر پریود زمان فرد با تعداد محدودی کاندیدا (مصاحبه شغلی، گزینه همسریابی) مواجه می شود که معمولا کسری از کل جمعیت است هر قدر دفعات این پریودها زیاد شود احتمال یافتن فردی با مشخصات خاص افزایش می یابد. می توانید این طور فرض کنید که در هر لحظه از زمان مجموعه افراد بررسی شده شما مقدار مشخصی است و با زمان رشد می کند. هر قدر این مجموعه بزرگ تر شود شانس یافتن مشخصات خاصی در آن افزایش می یابد.
۷) فرد یک مساله بهینه سازی (معمولا دینامیکی) را حل می کند. در هر لحظه فرض می کند که اگر با طرف مقابل جفت شود چه مطلوبیت انتظاری به دست می آورد و اگر گزینه را رد کند و جست و جو را ادامه دهد چه مطلوبیتی (ولی در دوره بعدی که شامل تنزیل است). حل این مساله جواب بهینه برای میزان جست و جو را ارائه می کند.
ممکن است بگویید این ها ربطی به ازدواج ندارد. پیشنهاد من این است که پارامترهای مختلفی که در مساله مطرح شد را در ذهن بیاورید و با آن ها بازی کنید (مثلا جامعه سنتی که در آن هزینه مجرد ماندن بیشتر از یک جامعه شهری است یا جامعه بازی که هزینه ملاقات دو جنس در آن کم تر از یک جامعه بسته است) و بعد ببینید که تاثیر آن ها بر “سن اولین ازدواج” و “شانس بقای ازدواج” و “رضایت افراد از ازدواج” چه طور می شود و آن را با نتایج مدل مقایسه کنید.
راستی فراموش کردم بگویم که به نظر من صحنه ای که پسرک داستان دختر موبلند را می بیند و در کسری از ثانیه عاشق می شود و تصمیمش را می گیرد فقط در کلیپ های اندی و احتمالا در جوامع بسته رخ می دهد. ماجرای همسریابی در ایران که دقیقا یک فرآیند جست و جو است و همین موضوع برای پارتنریابی در اروپا هم صادق است. این جا هم وقتی کسی پارتنر ندارد دقیقا یک فرآیند جست و رو طی می کند (مثلا رفت و آمدش را به پاتوق های جوانان افزایش می دهد) و افراد مختلف را ملاقات می کند و معمولا بعد از آن “تصمیم” می گیرد که آیا رابطه با او را ادامه دهد یا نه. عشق معمولا در مراحل بعدی سر و کله اش پیدا می شود.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید