• مراقب عکس مار باشید آقا

    مراقب عکس مار باشید
    آقا جان بی‌تعارف و به تقریب خوبی ما در ایران اقتصاددان حرفه‌ای قوی نداریم. اقتصاددان حرفه‌ای به معنای آدمی که جای خوبی درس خوانده باشد و مرتب مقاله‌های روز و اخبار جهانی را دنبال کند و در سمینارهای خارجی معتبر شرکت کند و با نهاد‌های بین‌المللی کار کند و سال‌ها روی یک حوزه در کشور متمرکز شده و نتایج آن‌جا را بررسی کرده باشد. اقتصاددان حرفه‌ای یعنی کسی که نه تنها اصول پایه‌ای را درست فهمیده‌ باشد بلکه ظرافت‌ها و پیچدگی‌ها و جزییات سیاست‌گذاری و اجرای آن‌ها را هم بشناسد. اعتراض نکنید. حتی آن چند نفری هم که می‌دانیم اصول را خوب می‌دانند و دقیق‌ هستند آن قدر سرشان شلوغ است که وقت تمرکز روی جزییات و مباحث پیشرفته را ندارند و مگر نه این که در خیلی حوزه‌ها همین جزییات فراتر از اصول پایه، کلید موفقیت است.
    حالا بدبختی ما این‌جا است که آدم‌های زیادی داریم که خودشان را اقتصاددان می‌نامند و سر رعایت اصول پایه و مقدماتی مشکل دارند. مثال می‌زنم. همه این مثال‌ها را خودم دیده‌ام و همه آدم‌های معروفی هستند. در این حد که شما اسمشان را شنیده‌اید و مصاحبه‌هایشان را می‌خوانید و الخ.
    مارکسیست‌ترین اقتصاددان‌ ایران گزارشی نوشته بود که بخشی‌اش مربوط به اقتصاد قبل از انقلاب بود و نتیجه گرفته بود که رشد اقتصادی آن دوره مربوط به افزایش قیمت نفت بوده است. به احترام سنش خیلی گیر ندادم ولی حتی حاضر نشد بپذیرد که آمارهای موجود نشان می‌دهد رشد مال دوره‌ای است که نفت دو دلار بوده و اتفاقا وقتی گران شد همه چیز به هم ریخت.
    اقتصاددان دیگری که یار غار و مشاور مهندس موسوی است و جزو اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود در جلسه‌ای که برای نقد استراتژی توسعه صنعتی گذاشته بود گفت این گزارش پر از تناقض است چون جایی گفته باید اتکا به نفت کم شود و در جای دیگر گفته تا سال ۱۴۰۰ تولید نفت دو برابر ‌می‌‌شود. دوستمان عنایت نداشت که تولید مطلق نفت مهم نیست بلکه نسبت آن به تولید ناخالص ملی در سال ۱۴۰۰ ملاک است. (که در واقع کم می‌شود). وقتی هم بهش تذکر دادم که نسبت را رعایت کند گفت آن‌چیزی که نسبی‌اش مهم است قیمت است نه چیز دیگری.
    اقتصاددان دیگری که او هم بسیار اصلاح‌طلب است در مقاله‌ای در مورد بدتر شدن فقر در ایران نتایج عجیبی به دست آورده بود. ایشان که دکترای اقتصاد دارد و استاد دانشگاه است فراموش کرده بود که آمار درآمد خانوار در ایران معتبر نیست (چون همه کم می‌گویند و همیشه از هزینه پایین‌تر است) و باید به جایش از هزینه خانوار به عنوان نماینده واقعی درآمد استفاده کند. همکار دیگر ایشان نقدی بر مقاله‌ای نوشته و گفته بود این نسل اقتصادخوانده‌های ریاضی‌گرا عقل سلیم را نقض می‌کنند و البته نویسنده هم در جواب گفته بود چیزی که عقل سلیم را نقض می‌کند ریاضیات نیست بلکه ندانستن این نکته است که معنی مشتق دوم منفی یک متغیر به معنی منفی بودن تاثیر خودش نیست.
    فکر کنم از نظرات دوستان دارنده دکترای اقتصاد در مجلس هفتم هم به اندازه کافی آگاهی دارید که یادشان رفته در اقتصاد هزینه فرصت هم داریم و سرمایه‌گذاری فقط با نرخ بهره پایین‌تر زیاد نمی‌شود بلکه طرف عرضه سرمایه در آن مهم‌تر است و این‌که برای صحبت در مورد قیمت بنزین باید اول تورم را از آن بیرون کشید و بعد گفت قیمت آن شانزده برابر شده است.
    کسانی که کمی اقتصاد خوانده‌اند می‌دانند که این حرف‌ها یعنی چه. یعنی شبیه این که استاد فیزیک قانون‌های نیوتون را نداند و درس بدهد یا استاد ریاضیات مشتق زنجیره‌ای بلد نباشد و استاد مهندسی یادش برود جرم و وزن یک ضریب با هم فرق دارند. و دردناک‌تر این‌که این‌ها سخنان یک استاد جوان دانشگاه در دانشگاهی کوچک و دور افتاده نیست. سخنان کسانی است که در این کشور در سیاست‌گذاری دخیلند و یا بر روی ذهن مردم تاثیر می‌گذارند و البته خیلی وقت‌ها هم مردم حرفشان را می‌پذیرند چون ظاهر مقبولی دارد.
    همه این‌ها را گفتم که بگویم دم انتخابات مراقب باشید. این روزها بازار فروختن عکس مار بسیار رایج خواهد بود. همه ما می‌فهمیم که چقدر کیفیت سیاست‌گذاری و مدیریت اقتصادی ما در این بیست و پنج سال و مشخصا در این شانزده سال اخیر پایین بوده و چه خطاهای بزرگی در آن رخ داده و چقدر می‌توانست بهتر باشد. ولی این دلیل نمی‌شود که حرف آدم‌هایی را که سعی می‌کنند همین عقلانیت حداقلی را که پس از شانزده سال سعی و خطا شکل گرفته را نابود کنند و به جایش کسانی را بر مسند بنشانند که باید سر همین حداقل‌ها با آن‌ها چانه بزنیم به راحتی بپذیریم. مراقب باشید : اگر مخاطب دقت نکند، در اقتصاد از هر آماری می‌توان هر نتیجه‌ای را گرفت.
    پ.س : جهت جلوگیری از سوءتفاهم ماجرای عکس مار به شیادی اشاره می‌کنه که توی روستا رفت سر کلاس معلمی که سعی می‌کرد به مردم سواد یاد بده. به طرف گفت بگو بنویس مار اونم نوشت. بعد یه عکس مار کشید و از مردم پرسید مار کدوم‌ یکی است؟ همه گفتن مال تو. بعد هم معلمه را بیرون کردن.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها