نرخ ظاهری دلار در ایران نزدیک به ۷ سال است که تقریبا ثابت است و حول ۹۰۰ تومان نوسان می کند. نرخ بهره سپرده های بدون ریسک (مثلا اوراق مشارکت) هم بین ۱۴ تا ۱۷ درصد است که به وضوح بالاتر از نرخ بهره وام در کشورهای غربی است. یک استراتژی آربیتراژ می تواند این باشد که کسی از بانک های غربی مثلا یک میلیون دلار وام ۸ درصد بگیرد و آن را به ریال تبدیل کرده و در اوراق مشارکت سرمایه گذاری کند. در پایان سال دوست ما ۱۵% روی ریال سود می گیرد و چون نرخ دلار هم ثابت است به همان نرخ قبلی اصل پول (به اضافه بهره دلاری) را تبدیل کرده و مابقی را به جیبش سرازیر می کند!
این قضیه مختص ایران نیست. در اروپا هم نرخ بهره بانک های سوییس به طور سیستماتیک پایین تر از بانک های اتریشی است و نرخ تبدیل فرانک سوییس به یورو هم تقریبا حول یک مقدار میانگین نوسان می کند (بخش بلندمدت این نمودار را ببینید). لذا برای وام گیرندگان صرف می کند که از بانک های سوییسی وام بگیرند.
در نگاه اول این وضعیت کمی عجیب است چرا که فرصت آشکاری برای یک آربیتراژ بی دردسر است. ضمن این که مثال نقضی برای فرض توازن نرخ بهره است. به عبارت دیگر در شرایط تصویر شده در بالا باید شاهد این باشیم که سالیانه میلیاردها دلار وارد ایران می شود تا از مزایای تفاوت نرخ بهره داخل و خارج ایران + ثبات نرخ ارز سود ببرد ولی این اتفاق نمی افتد. اگر با بحث بازارهای درآمد ثابت (Fixed Income) آشنا باشید می دانید که ارقام این بازار با دقت ۴ یا ۶ رقم اعشار بیان می شود و فرصت های آربیتراژ معمولا در رقم های ۴ به بعد ممیز ظاهر می شود حالا چه طور دنیای سوداگران از این سود در حد رقم دوم ممیز صرف نظر می کند معمای جالبی است. البته این معما توضیح اقتصادی دارد! ایده ای دارید؟
کلمات کلیدی: آربیتراژ نرخ بهره، نرخ دلار، نرخ بهره سپرده های بدون ریسک، نرخ بهره وام، توازن نرخ بهره، بازارهای درآمد ثابت،
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید