آیا اصلا معنی دارد که در بررسی موضوعات مشترک برای دو حوزه علمی مختلف از برتری قوت نظری یکی بر دیگری سخن گفته شود؟ آیا میتوان معیاهای نسبتا عینی تعریف کرد – مثلا میزان پیچیدگی فرایند چاپ مقاله یا دقت ابزارهای مورد استفاده یا منابع مالی موجود برای تحقیق یا سازگاری درونی نظریهها- که کمک کند که رشتههای مستحکمتر را از رشتههای با دقت کمتر تفکیک کرد؟ آیا اصولا پرسیدن این نوع سوالات کار بد یا عبثی است؟
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید