• ممنوعیت سیگار و اصول آزادی

    بحث ممنوعیت مصرف سیگار در مکان های عمومی در اروپا مدتی است که به رستوران ها و کافه ها هم تعمیم داده شده است و بسیاری از کشورهای اروپایی مصرف سیگار را در این مکان ها هم ممنوع کرده اند. ظاهرا در ایران هم عرضه قلیان در قهوه خانه ها را ممنوع کرده اند. آیا چنین ممنوعیت هایی قابل دفاع است؟

    ۱) به عنوان یک اصل کلی باید صرفا مدافع ممنوعیت هر عملی بود که بر روی دیگران بدون خواست و رضایت خودشان اثر منفی می گذارد. طبیعی است که این جمله کلی در عمل هم چنان می تواند مستمسک محدودکردن غیرمنطقی بسیاری آزادی ها باشد. سفیدپوستان کشور اوراسیا ممکن است ادعا کنند که با دیدن رنگین پوستان ساکن این کشور حالشان بد می شود و لذا همه رنگین پوستان باید با کرم سفیدکننده بیرون بیایند. به عبارت دیگر امکان تفسیر عبارت “اثر منفی بر روی دیگران” را هم باید با قیدهای اضافی محدود کرد تا دامنه شمول چنین اصلی تا حد امکان محدود شود.

    ۲) بر اساس اصل بند یک می توان از ممنوعیت مصرف سیگار در مترو و دانش گاه و بیمارستان دولتی دفاع کرد. ظاهرا بر طبق تحقیقات “علمی” دریافت منفعلانه دود سیگار بسیار خطرناک است و فرد سیگاری دیگران را بدون رضایت خودشان در معرض خطر قرار می دهد یا کسانی مثل من را که به شدت به دود سیگار حساس هستند آزار می دهد. چون رفتن به این مکان ها حق افراد است باید شرایطی فراهم کرد که این حق به خاطر استفاده دیگران از حق خودشان (مصرف سیگار) مخدوش نشود.

    ۳) ولی آیا رستوران ها و کافه ها هم می تواند مشمول محدودیت بند یک قرار گیرد؟ به نظر من خیر

    ۳-۱) کافه و رستوران مکان خصوصی متعلق به صاحب آن است و او است که باید در مورد سیاست اداره مکان کسب و کارش تصمیم بگیرد. با استدلال حق شهروندان برای استفاده از مترو و مدرسه می توان از ممنوعیت مصرف سیگار دفاع کرد ولی آیا رفتن به یک کافه خصوصی حق پایه ای برای یک فرد است؟ قطعا این طور است که مصرف سیگار در کافه ها باعث می شود تا برخی افراد خیلی حساس به سیگار نتوانند به این مکان ها بروند. این روشن است. ولی چرا نارضایتی این افراد باید دلیلی برای ممنوع کردن رفتار دیگران در یک مکان خصوصی باشد؟

    ۳-۲) اگر جمعیت غیرسیگاری ها به اندازه کافی بزرگ باشد طبعا در بلندمدت کافه های سیگاری و کافه های غیرسیگاری یا کافه هایی با تفکیک مناسبی از بخش های سیگاری و غیرسیگاری و مجهز به هواکش های موثر شکل می گیرد که رضایت هر دو گروه را جلب می کند. ممنوعیت مصرف سیگار باعث می شود تا حق سیگاری ها برای داشتن یک کافه اختصاصی از بین برود در حالی که وضعیت قبلی که در آن محدودیت خاصی وجود نداشت حق غیرسیگاری ها را برای داشتن کافه های اختصاصی بدون دود حفظ می کرد.

    ۴) ممکن است گفته شود که تحقیقات “علمی” نشان می دهد که با ممنوع کردن مصرف سیگار در چنین مکان ها مثلا درصد سکته قلبی یا سرطان ریه کاهش معنی داری یافته است. فرض کنیم این تحقیقات معتبر باشند و بحثی روی صحت یافته های آنان نکنیم ولی آیا این مجوزی برای ممنوعیت مصرف سیگار در مکان خصوصی مثل کافه می شود؟ چه کسی گفته است که علم پزشکی (یا هر علم دیگری) این صلاحیت را دارد که برای رفتار خصوصی انسان ها تعیین تکلیف کند؟ شاید کسی ترجیح می دهد تا به جای هفتاد سال شصت سال عمر کند و در عوض از دود کردن دو پاکت سیگار یا چند عدد قلیان در روز لذت ببرد. آیا دولت حق دارد که به زور این فرد را مجبور به افزایش طول عمر خود کند؟ مصرف کنسرو و بسیاری از روغن ها و چیپس و ماهی دودی و نوشایه رژیمی و ده ها نوع ماده غذایی دیگر هم سرطان زا و سکته زا و الخ است. آیا به این ترتیب دولت باید برای محدود کردن مصرف آن ها هم وارد عمل شود؟

    ۵) دلیل دیگری که به نفع ممنوعیت مصرف سیگار در کافه ها ارائه می شود این است که این ممنوعیت نهایتا مشتری کافه ها را افزایش داده و به نفع آن ها خواهد بود. فرض پس این دلیل بسیار قابل توجه است: صنف کافه داران خود قادر به تشخیص سیاست بهینه کسب و کار خود نیست و باید دولت برای آن ها چنین سیاستی را به زور اعمال کند. به عبارت دیگر چرا باید فکر کرد که اگر ممنوعیت مصرف دخانیات باعث افزایش سود کافه ها می شود خود کافه داران به صورت داوطلبانه چنین کاری را نمی کنند و منتظر دولت می مانند؟

    ۶) به عنوان یک راه حل سیاسی ممکن است گفته شود که دولت می تواند به جای ممنوع کردن مصرف سیگار در همه کافه ها از طریق روش های مختلفی مثل سوبسید یا معافیت مالیاتی به توسعه کافه ها و رستوران های غیرسیگاری کمک کند. من نمی توانم به طور مطلق مدافع این سیاست باشم چرا که سوبسید اعطا شده و یا مالیات تخفیف داده شده باید نهایتا از جیب همه شهروندان پرداخت شود تا اقلیتی در جامعه صاحب کافه مورد نظر خود شوند. این کار چه توجیهی دارد؟ بند هفت را هم ببنید.

    ۷) البته از یک زاویه می توان از ایجاد مزیت نسبی برای کافه های غیرسیگاری دفاع کرد. دولت می تواند مالیات کافه های سیگاری را بالا ببرد چرا که حضور در این مکان ها باعث افزایش احتمال بروز بیماری و در نتیجه افزایش هزینه های درمان فرد می شود. اگر نظام بهداشتی جامعه بر اساس سیستم تامین اجتماعی کار کند مالیات اضافی این کافه ها برای جبران هزینه های اضافی است که فرد به سیستم بهداشتی تحمیل می کند.

    ۸) راه حل جدی که من از آن دفاع می کنم و خودم هم در یک وضعیت فرضی می توانم عضو فعال آن باشم یک جنبش مدنی برای تاسیس کافه های غیرسیگاری است. چیزی مثل رستوران های گیاهی. اگر تعداد غیرسیگاری ها آن قدر باشد که وزن قابل توجهی در جامعه داشته باشند آن وقت قطعا کافه های غیرسیگاری هم مشتری خود را پیدا می کنند. کار این جنبش مدنی می تواند رساندن “صدای” اقلیت غیرسیگاری به گوش جامعه باشد.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها