این یکی دو روزه بحثهایی داشتیم که فکر کردم برای اینکه بحث فراموش نشود چیزی اینجا بنویسم تا بقیه هم مشارکت کنند. من یک سری فرضیه برای وجود مهریه مطرح میکنم. اینها فرضیه هستند و اصراری ندارم که همه آنها درست باشند. شاید هم مجموعی از آنها دلیل مساله باشد، شاید هم چیزهای دیگری که اینجا نوشته نشده است.
مهریه سنتی یهودی – اسلامی است. البته در یهودیت مهریه (کتوبا) عندالمطالبه نیست و فقط در زمان طلاق یا مرگ همسر پرداخت میشود. البته احتمالن چون در سنت مسیحیت طلاق وجود نداشته است، به تبع پرداخت زمان طلاق هم در این دین مفهوم پیدا نمیکرده است. این تفسیر ما را به این سمت میبرد که مهریه را بیشتر در چارچوب بیمه ادامه زندگی زن بعد از جدایی ببینیم. در سنت یهودیت و اسلام امکان طلاق دادن زن و لذا از دست دادن منبع معیشت او (در جوامعی که زن بیرون از خانه شغل مستقل نداشته است) وجود داشته و لذا مهریه به عنوان بیمهای برای شرایط بعد از ازدواج عمل میکرده است. مفهوم نفقه بعد از طلاق (Alimony) که در جوامع غربی وجود دارد از این حیث معادل مهریه است. با این تفاوت که نفقه به صورت جریان پرداختها است و مهریه پرداخت یکجایی (Lump Sum) است که سود معادل آن میتواند به عنوان نفقه عمل کند. یک مقاله میگوید که متوسط مهریه زنان ایرانی ۳۵۰ سکه است که به قیمت جاری میشود چیزی حدود ۱۰۰ میلیون تومان. درآمد ناشی از این سرمایهگذاری احتمالن کمابیش برای تامین یک زندگی حداقلی کافی است. خصوصن اگر زن طبق قوانین ارثبری محدودی از میراث شوهرش داشته باشد، مهریه پرداخت اضافهای است که در زمان تقسیم میراث به زن میرسد تا پشتوانه بهتری برای او فراهم کند.
در سنت اسلامی البته روایت مشهوری داریم که میتواند به عنوان مثال نقض فرضیه بیمه عمل کند. در داستان عروسی فاطمه زهرا، پیامبر از علی ابن ابیطالب میخواهد تا زرهش را بفروشد و مهر زهرا کند. با ۴۰۰ درهمی که فراهم میشود خرج عروسی و لوازم اولیه زندگی تامین میشود (اصل داستان را مدتها پیش خواندهام و شاید در جزییات اشتباه کنم). به این ترتیب بر طبق سنت پیامبر مهریه آورده مرد برای شروع زندگی مشترک بوده است و چون به صورت نقد در ابتدا پرداخت شده است دیگر پرداختی برای زمان طلاق باقی نمیماند.
یک زاویه دید کمی متفاوتتر بحث قدرت چانهزنی زن (بلی زن!) در زمان ازدواج و استفاده از مهریه به عنوان ابزار تطبیق در بازار ازدواج است. میشل تغتیل (؟ امان از اسمهای فرانسوی) در این مقاله مشهورش نشان میدهد که در جوامعی که چند همسری برای مردان رایج است، مردان مبلغی به پدر عروس میپردازند (جهیزیه منفی). چند همسری باعث میشود تا تعادل یک به یک بین زن و مرد به هم بخورد (وقتی تعدادی از مردان بیشتر از یک زن داشته باشند برای هر مرد یک زن پیدا نمیشود). این صورت مردان از طریق پرداخت مهر به پدر عروس برای کسب همسر رقابت میکنند. در جوامع تکهمسری هم مهریه میتواند وسیلهای برای انتخاب همسر برتر از بین خواستگاران متعدد باشد. همان مقاله اول نشان میدهد که مهریه دختران به صورت قابل توجهی با سطح تحصیلات آنها بالا میرود. طبعن بخشی از این موضوع برای متناسب کردن میزان نفقه بعد از جدایی با ثروت مرد است ولی اگر بشود فرض کرد که تفاوت ثروت ده برابر نیست، نتایج این مقاله شاید نشان دهد که یک عنصر اضافی جذابیت زن (ناشی از تحصیلات) در میزان مهریه وجود دارد.
در ادامه همین منطق، اگر در جامعهای بکارت ارزش بالایی داشته باشد در این صورت مهریه ابزاری برای جبران کاهش جذابیت زن در بازار ازدواج پس از جدایی از ازدواج اول خواهد بود. در این مورد من داده معقولی ندارم ولی اگر این فرضیه صحیح باشد باید مهریه زنان جوانی که برای بار دوم ازدواج میکنند کمتر از دخترانی با شرایط مشابه فیزیکی و اجتماعی باشد.
مهریه ممکن است به عنوان ابزاری برای کاهش تمایل به طلاق (در فرهنگی که طلاق را تقبیح میکند) یا ابزار چانهزنی برای زن در زمانی که شوهر حاضر به طلاق نیست (در جوامعی که زن به آسانی حق طلاق ندارد) عمل کند. تست تجربی این موضوع آسان نیست چون نیاز به تغییرات برونزا در مبلغ مهریه داریم که با سایر مشخصات زوج همبسته نباشد و بعد اگر توانستیم چنین شرایطی داشته باشیم تاثیر میزان مهریه بر فرآیند طلاق را بسنجیم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید