میرحسین عزیز گذشت آن موقع که تنها اقتصادیهایی که به شما علاقه داشتند فرشاد مومنی و حسین نمازی بودند. الان این همه اقتصاددان جوان و خوشفکر داخل و خارج ایران هستند که به خاطر آزادیخواهی و ایستادگیتان طرفدارتان شدهاند. پس محض رضای خدا و به خاطر منافع ملت، حلقه بسته رفقای مرحوم عالینسب را بشکنید و با این مشاوران قابل اعتماد هم حرف بزنید.
راستش آدم نمیداند چه بگوید ولی به نظرم حرفهایتان در مورد یارانهها هیچ رقم جای دفاع ندارد.
۱) گفتهاید : “زمانیکه ما نفت فراوان داریم و به خاطر آن امتیازات نسبی در کشور به دست میآوریم (در اینجا بحث قیمت و فروش ارزان و گران آن مطرح نیست) به دلیل آنکه نفتی که دولت میفروشد با قیمت بینالمللی متفاوت است نباید به این اختلاف قیمت به چشم یارانه نگاه کند. این دید اشتباه است. این اختلاف قیمت در کالاهای داخلی هم وجود دارد”
وقتی نفت را میشود فروخت و با پولش کالاهای دیگری خرید باید به قیمت نفت ارزان داخلی به چشم یارانه نگاه کرد. یارانه هر پرداختی است که باعث میشود قیمت نسبی یک کالا به صورت مصنوعی از قیمت تعادلی کمتر شود. اینکه اول نفت را به قیمت بینالمللی بفروشیم و به بنزین داخلی یارانه بدهیم یا از اول به قیمت ارزان به مردم بدهیم فقط یک قرارداد حسابداری است و تفاوتی در معنی اقتصادی ماجرا ایجاد نمیکند. ماجرا این نیست که مردم این ثروت همهگانی را دریافت نکنند. مساله این است که میتوان ثروت را جوری به مردم داد که خودشان تصمیم بگیرند با آن چه کار کنند. در هر صورت مردم ثروت نفت را خواهند گرفت ولی به جای بنزین ارزان میتوانند مثلن شیر یا کتاب بخرند.
۲) فرمودهاید: “اگر قیمت حاملهای انرژی برخی کالاها و خدمات را افزایش دهیم آیا بقیه بخشهای اقتصاد خود را متاثر از اقتصاد بینالملل و قیمت جهانی میکنیم؟ آیا حاضر هستیم حقوق کارگران را بر اساس قیمت بینالمللی پرداخت کنیم؟”.
این مغالطه است. حاملهای انرژی کالای مبادلهپذیر است و قیمت جهانی آن روشن است. دولت البته میتواند آنرا رایگان به مردم بدهد ولی همان طور که گفتم همه منابعی که میشد صرف کارهای بهتری شود از دست میرود. دستمزد کارگر کالای تبادلناپذیر است و تابع این است که کارگر در هر نقطهای از جهان چه قدر بهرهوری نهایی دارد. خود این بهرهوری را نسبت سطح انباشت سرمایه و فراوانی نیروی کار، فناوری، مهارت کارگر و تقاضای محصول تعیین میکند. ما در همه این موارد پایینتر از کشورهای غربی هستیم. اصولن بنگاه نمیتواند بیش از بهرهوری نهایی کارگر به او پرداخت کند چون ضرر میکند و ورشکست میشود. میتوانیم البته توصیه شما را دنبال کنیم و دستمزدها را هم بینالمللی کنیم. در این صورت بخش خصوصی که حاضر به استخدام هیچ کارگری نخواهد بود. این که روشن است. بخش دولتی هم که بخواهد دستمزد بینالمللی پرداخت کند باید بودجهای در همین ابعاد داشته باشد. این بودجه از کجا باید بیاید؟ بخشی از فروش نفت که سر و ته آن معلوم است و بخشی از مالیاتی که ظرفیتش بیش از درصدی از تولیدناخالص ملی نمیتواند باشد. دولت ایران اگر بخواهد دستمزد بینالمللی پرداخت کند یا باید تعداد کارمندانش را یک چندم کند یا اینکه کسری بودجه عظیمی به بار آورد که فقط با قرض از داخل و خارج میتواند پرداختش کند که احتمالن شما طرفدارش نیستید.
یک نکته این وسط غیرقابل انکار است. شهروند ایرانی نمیتواند به اندازه شهروند غربی انرژی مصرف کند. چون مصرف را درآمد سرانه تعیین میکند و درآمد سرانه ما متاسفانه یک چندم آنها است. با تصمیمات اداری نمیتوان تا ابد این مصرف را بالا نگه داشت چون باید از یک جای دیگر جبرانش کرد.
۳) اشاره کردهاید “به طور مثال تورم ۲۵ درصدی در سال گذشته به معنای ازدستدادن یک چهارم قدرت خرید مردم بود.” حرفتان تا حدی درست است ولی این قدر که شما گفتهاید. در این مقاله با عنوان “تورم و نابرابری” توضیح دادهام که چه طور تورم میتواند وضعیت اقشار ضعیف را بدتر کند. تا اینجا قبول ولی تورم ۲۵ درصدی به معنی کاهش قدرت خرید مردم به سه چهارم مقدار قبلی نیست چون درآمد بسیاری از مردم (از جمله کارگران ساده) تا حدی با تورم تنظیم میشود و قدرت خرید بازیابی میشود.
به نظر این حقیر خوب است که شما که در مورد امر سیاسی این قدر متین و پرمغز سخن میگویید در موقع حرف زدن در مورد اقتصاد هم کمی بیشتر مشورت کنید.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید