• نجات یک دریاچه آب شور چه قدر می‌ارزد؟

    دریاچه ارومیه در اثر فرآیندی که بیش از یک دهه است آغاز شده در حال نابودی تدریجی است و وضعیت اضطراری آن سرانجام طرف‌های مختلف (دولت، مجلس، نهادهای غیردولتی و مردم) را به واکنش واداشته است. این اولین دریاچه‌ دنیا نیست که خشک می‌شود. پیش‌تر از این دریاچه آرال که نسل قبل‌تر اسم آن را به خوبی به خاطر دارد و چهارمین دریاچه بزرگ دنیا بود خشک شده و نهایتن از بین رفت و به چند آب‌گیر کوچک تبدیل شد. تغییرات اب و هوایی (که محصول رفتار بشر در تولید بیش از اندازه گازهای گل‌خانه‌ای است) و مداخلات مربوط به احداث سدها و تغییر جریان ورودی یا خروجی دریاچه‌های مختلف می‌تواند باعث این تغییرات شود. طبعن با برخی اقدامات هم می‌توان تا حدی این روندها را کند یا معکوس کرد. همان‌طورکه مثلن در سطح جهانی فعالیت‌های مختلفی برای کاهش انتظار گازهای گل‌خانه‌ای در جریان است. این‌که دلایل دقیق کم‌اب شدن دریاچه چیست و آیا یک روند طبیعی بوده یا مداخلات بشری غیربهینه منجر به آن شده است خارج از موضوع این پست است.

    سوالی که از زاویه اقتصادی برای ما اهمیت دارد این است که “ارزش حفظ منابع طبیعی از این جنس چه قدر است؟”. این سوال از این جهت اهمیت عملی دارد که در روزهای اخیر خبرهای مختلف از تصمیمات محتمل برای برای نجات دریاچه می‌شنویم. طبعن هر کدام از این اقدامات نجات‌دهنده صرفن وقتی قابل دفاع خواهند بود که منبع محیطزیستی مورد نظر آن‌قدر ارزش داشته باشد. منطق اقتصادی حکم می‌کند که در همه این فعالیت‌ها ازخود بپرسیم که آیا هزینه‌های حفظ محیط‌زیست بر منافع آن برتری دارد یا نه؟ به عبارت دیگر، دوری از مطلق دیدن ارزش یک منبع طبیعی (و حفظ آن به هر قیمتی) و ارزیابی آن به عنوان یکی از ده‌ها عامل رفاه اجتماعی در کنار عامل‌های دیگر اولین قدم برای یک تحلیل عقلانی است.

    در این تحلیل، طرف هزینه‌ها یک طرف مساله است. نجات دریاچه در هر صورت مستلزم افزایش درون‌ریز آب است که بخش مهمی از آن باید از آب‌های شیرین قابل شرب و کشاورزی تامین شود. ریختن آب به دریاچه یعنی صرف‌نظر کردن از ارزش این آب گران‌بها در بخش‌های دیگر که یکی از نتایج مستقیم آن کاهش تولید کشاورزی، افزایش بی‌کاری در این بخش و افزایش قیمت محصولات غذایی (خصوصن در سطح منطقه‌ای) است. ضمن این‌که انتقال آب از مناطق دیگر کشور – که مرتبن به عنوان یک گزینه مطرح می‌شود – نه تنها مستلزم هزینه‌های سرمایه‌ای بسیار بالایی است، بل‌که شرایط زیستی در آن مناطق را هم تحت تاثیر قرار داده و لذا ممکن است هزینه نجات دریاچه ارومیه را به گردن ساکنان این مناطق بیندازد.

    این طرف هزینه است، ولی از آن طرف بحث منافع را هم داریم. متاسفانه برخلاف بخش هزینه‌ها که عمدتن جنبه ملموس و ریالی دارند، تخمین طرف منافع در تحلیل اقتصادی پروژه‌های نجات محیط‌زیست چندان سرراست نیست. عمده مشکل از این‌جا ناشی می‌شود که منافع محیط‌زیستی لزومن در بازار خرید و فروش نمی‌شود و لذا قیمت مشخصی ندارند. البته در عمل با انواع روش‌ها این ارزش به صورت غیرمستقیم و از روی رفتارهای مصرف‌کنندگان تخمین زده می‌شود. به عنوان مثال (طبعن خیلی ساده شده): به این نگاه می‌شود که برای امکان یک بار سفر تفریحی به دریاچه چه قدر تمایل به پرداخت دارد و بعد آن‌را در تعداد بازدیدکنندگان سالیانه ضرب می‌کنند. یا مثلن تفاوت قیمت املاک دور و نزدیک به دریاچه را بررسی کرده و ارزش اضافه دریاچه را بیرون می‌کشند. متاسفانه در بحث دریاچه ارومیه به دلیل ساختار ویژه بهره‌برداری از دریاچه که عمدتن مبتنی بر مراجعات فردی و غیررسمی گرد‌ش‌گران محلی یا افراد مناطق دیگر – و نه خدمات تجاری گسترده است – چنین تخمین‌هایی بسیار مشکل است. تنها در چند سال اخیر بود که برخی مجتمع‌های بزرگ توریستی در اطراف دریاچه ایجاد شد که به نظرم با توجه به حجم مراجعه به دریاچه عدد قابل توجهی نیستند.

    مشکل جدی‌تر این است که وقتی بحث نابودی/نجات یک دریاچه نسبتن بزرگ را مطرح می‌کنیم عملن با مساله اکوسیستم مواجه هستیم که ممکن است زنجیره‌ای از اثرات دور و نزدیک، در مقایس زمانی (سال‌های آینده) و مکانی (نقاط دور از دریاچه)، را در بربگیرد. به عنوان مثال از بین رفتن یک منبع بزرگ آب ممکن است الگوی بارش را در منطقه تغییر داده و اثر منفی روی کشاورزی برجای بگذارد. علاوه بر آن عبور آب شور دریاچه از لایه‌های مختلف باعث نمک‌گیری آن شده و ممکن است به تغذیه منابع آب شیرین زیرزمینی کمک کند. (۱) خشک شدن دریاچه ممکن است در بلندمدت باعث از دست رفتن منابع آب شیرین حتی در مناطق دور دست‌تر شود.

    حیات گیاهی و جانوری موضوع دیگر بحث است. خوش‌بختانه در مورد دریاچه ارومیه خود دریاچه به غیر از آرتمیای مخصوص و منحصر به فردش زیست‌گاه اصلی موجودات دریایی دیگری نیست (البته مرغ‌های دریایی و برخی پرندگان مهاجر هم در حوزه دریاچه هستند) و لذا در این مورد خاص بحث انقراض گونه‌های کم‌یاب از اهمیت کم‌تری برخوردار است. ضمن این‌که به خاطر فقدان آب‌زیان خوراکی، فعالیت صیادی تجاری در این دریاچه وجود ندارد و این مورد از طرف منافع حذف می‌شود. البته دریاچه – خصوصن در یک دهه اخیر – مجموعه‌ای از سرمایه‌گذاری‌های گردش‌گری را در اطراف خود جذب کرده است که طبعن در این فرآیندآسیب جدی دیده‌اند. مراجعه به جزیره‌های دریاچه از دو طرف آذربایجان شرقی (شاهی) و غربی (کبودان یا گویون داغی) هم ارزش توریستی است که از بین می‌روند یا تا الان رفته‌اند.

    داستان در این‌جا تمام نمی‌شود. یک اصل مهم در اقتصاد تغییرات اکوسیستمی، توجه به مساله ابهام (Ambiguity) و بحث برگشت‌ناپذیری است. اصطلاح فنی ابهام به شرایطی اشاره می‌کند که در آن نه تنها نتیجه یک فرایند برای ما مشخص نیست بل‌که نمی‌دانیم که این فرآیند از چه الگوی تصادفی پی‌روی می‌کند و احتمال‌های ممکن برای حالت‌های مختلف آن چیست (یعنی حتی توزیع احتمال حالت‌های سیستم‌های را نمی‌دانیم). بخش مهمی از این ابهام علاوه بر محدودیت دانش ما، به خاطر رفتار پیچیده سیستم‌های اکوسیستمی است که در آن گذر از یک وضعیت ممکن است زنجیره‌ای از اتفاقات را سبب شود که کل سیستم را در جهت کامل غیرمنتظره‌ای پیش ببرد (بحث Tipping Point را ببینید) . از این جنس وقایع احتمالی را در مورد دریاچه ارومیه هم شنیده‌ایم: مثلن نمک ته‌نشین‌شده در بستر دریاچه ممکن است در طول زمان روی زمین‌های کشاورزی پراکنده شده و سطح وسیعی از زمین‌های قابل کشت را از بین ببرد.

    مدل تصمیم‌گیری عقلانی در برخورد با چنین شرایط اتکا به اصل احتیاط است. اصل احتیاط می‌گوید که وقتی نمی‌دانیم کدام مسیر پیش‌روی ما است، سیاستی را در پیش بگیریم که وزن بیش‌تری به منفی‌ترین نتایج می‌دهد. وقتی از این اصل پی‌روی کنیم، گاه می‌بینیم که صرف هزینه‌های قابل توجه برای نگهداشتن یک سیستم زیستی در وضعیت تعادل سابق آن ممکن است کاملن عقلانی باشد. به عبارت دیگر پی‌روی از این اصل منافع فعلی حفظ محیط‌زیست را برجسته‌تر می‌کند. به بحث احتیاط، این نکته را هم اضافه می‌کنیم که چون اکوسیستم‌های طبیعی منابع منحصر به فرد و کم‌یابی هستند ممکن است ارزش آن‌ها از زاویه نسل‌های آینده بسیار بالا باشد. مصرف مادی بشر به صورت پیوسته در حال افزایش است ولی سرانه امکان محیط‌زیستی کاهش می‌یابد. لذا ممکن است نگه‌داری یک چنین منبعی در آینده بسیار ارزش‌مند باشد. البته گاهی برگرداندن یک دریاچه در آینده ممکن است. مثلن برای دریاچه معروف Neusiedl در مرز اتریش و مجارستان همین اتفاق افتاده است.

    خلاصه این‌که قصد این نوشته صرفن برجسته کردن وجوهی از طرفین مساله بود. متاسفانه داده‌های فعلی ما (یا حداقل من) برای ارزیابی کامل دو طرف هزینه و منافع مساله کافی نیست. اصولن هم برخورد با چنین پدیده‌های چندوجهی نیازمند گفت و گوی بین متخصصان حوزه‌های مختلف (اقلیم‌شناسان، متخصصان محیط‌زیست، اقتصاددانان، مهندسان، جامعه‌شناسان، متخصصان سیاست عمومی و …) است. شرط لازم و ابتدایی برای چنین گفت و گویی دوری از مطلق‌نگیری و پذیرش اصل تحلیل عقلانی و توجه هم‌زمان به دوجنبه هزینه/فایده است. در ذیل این گفت و گوها است که عناصر مختلف هزینه/فایده مساله روشن‌تر شده و جامعه و سیاست‌گذار به یک تصمیم سنجیده می‌رسد.

    پانوشت:

    ۱) اگر در دریاچه شنا کنید و بیرون بیایید لایه‌های نمک به پوست می‌چسبد و بسیار آزاردهنده است. یک راهش حمام کردن با آب شیرین است. بچه که بودیم و امکانات کنار دریاچه کم بود یک راه حل حفر گودال‌‌هایی در چند متری دریاچه بود که آب‌شان دیگر نمک نداشت برای شستن بدن بود.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها