نرخ بهره، ما و آمریکا
۱- دیروز با یکی از مدیران صنعتی کشور گفتگو میکردیم. از سیستم بانکداری بدون بهره دفاع میکرد ومیگفت برای صنعت بهترین وضعیت این است که نرخ بهره صفر شود تا تولید با سهولت صورت گیرد. پرسید تو نظر متفاوتی داری؟ گفتم بلی. نرخ بهره را صفر کنید تا صنعت متلاشی شود. تعجب کرد. توضیح دادم که اگر منابع مالی نامحدود بود البته قیمت پول یعنی همان نرخ بهره به طور طبیعی صفر میشد. ولی وقتی کمیابی سرمایه داریم نرخ بهره صفر یعنی اینکه هر آدمی با هر طرح به درد بخور و به درد نخور را تشویق به دریافت وام کنیم. آن وقت صنایع درست و حسابی باید سالها (شاید هم تا ابد) منتظر شوند تا نوبت وامشان شود. حرفم را قبول کرد.
۲- یکی از استدلالهایی که طرفداران کاهش نرخ بهره بانکی – و البته کلی از همین دوستان مهندس خود ما – ارائه میکنند سیاستهای بانک مرکزی آمریکا برای کاهش نرخ بهره است. این دوستان به یک تفاوت بنیادی توجه ندارند. سیستم بانکی آمریکا نرخ بهره را کم میکند چون با کمبود تقاضا برای وام مواجه است و از طریق کاهش نرخ بهره سرمایهگذاریهای جدید را تشویق میکند. در ایران ماجرا کاملا برعکس است. سرمایه در ایران بسیار کمیابتر از آمریکا است و سیستم بانکی همواره با تقاضایی بیش از عرضه منابع مالی مواجه است. کاهش نرخ بهره در این شرایط فقط اوضاع را بدتر میکند. این بحث ظرفیتهای مازاد یکی از تفاوتهای مهم ساختار اقتصادی کشورهای توسعهیافته و ایران است. سیاستهای اقتصادی مبتنی بر تحریک تقاضا وقتی کار میکند که مازاد ظرفیت عرضه داشته باشیم. جناح محافظهکار در پوشش مردمگرایی دقیقا سیاستهایی از جنس تحریک تقاضا (چه برای کالا و چه برای سرمایه) را تصویب میکند که برای کشوری مثل ایران که با کمبود عرضه در بسیاری از حوزهها روبهرو است بسیار مضر است و نتیجه عکس به بار میدهد.
دیدگاهتان را بنویسید