نظامیان و سیاست
این یادداشت نیکان به علاوه بقیه بحثهایی که در مورد خطر ورود نظامیان به عرصه انتخابات میشود کمی ذهن من را آزار میدهد. راستش احساس میکنم این بحث هم مثل خیلی بحثهای دیگر کمی ژورنالیستی و دمدستی شده است. من در باب ایران حرف نمیزنم ولی حداقل اینرا میدانم که بحث عمومی در مورد نقش نظامیان در مدرنیزاسیون کشورهای در حال توسعه یک موضوع مهم و قابل اعتنا در جامعهشناسی سیاسی و جامعهشناسی طبقات و قشرها است. به طور عمومی ( و طبعا با پذیرفتن استثناها) نظامیان در کشورهای در حال توسعه از یک سوء وابسته به طبقات نسبتا بالای جامعه هستند و از سوی دیگر جزو اولین قشرهایی هستند که با دنیای مدرن در تماس قرار میگیرند. این ویژگیها به علاوه انضباط سازمانی و روحیه ملیگرایی این قشر به آنها اجازه میدهد تا در بعضی مقاطع نقش مثبتی را در جامعه خود ایفا نمایند. دولتهای نظامی در برخی کشورهای در حال توسعه اتفاقا نقش موتور توسعه را بازی کردند و نظامیان هوشمند در زمان مناسب دریافتند که باید قدرت را به غیرنظامیان واگذار کنند. میخواهم بگویم ماجرا تماما منفی نیست و در کنار تصویربدی که از حکومتهای نظامی یا حضور نظامیان در عرصه سیاست هست چنین کارکردهای مثبتی را هم میتوان دید. یک موضوع دیگر هم این که ویژگی نیروهای نظامی در کشورهای مختلف متفاوت است. کارکرد ارتش کره یا برزیل یا آرژانتین یا اسپانیا یا یونان یا مصر متفاوت بوده است. حتی ارتش ترکیه و پاکستان هم مشابه نیستند. ارتش ترکیه یک نیروی قوی برای حفظ ملیگرایی و سکولاریسم در این کشور است در حالیکه ارتش پاکستان پس از دهه هشتاد که دوره قدرت ضیاءالحق (رییس جمهور) و ژنرال حمیدگل (رییس سازمان اطلاعات ارتش) بود هویتی مذهبی به خود گرفت و نقش مهمی در جلوگیری از روند مدرنیزاسیون جامعه وسنتیتر کردن فضا ایفا کرد. خلاصه میخواهم بگویم ماجرای حضور نظامیان در سیاست خیلی ساده و تکبعدی نیست. کاش کسانی مثل حسین بشیریه یا سعید حجاریان که جامعه شناسی سیاسی را خوب میدانند کمی در این باب حرفهای علمیتری بزنند.
پ.س : این یادداشت هیچ ربطی به انتخابات یک ماه آینده ایران ندارد و صرفا بحثی نظری است!
دیدگاهتان را بنویسید