تذکر: اگر به اقتصاد علاقه مند نیستید ولی نسبت به مساله فلسطین حساس هستید می توانید از پاراگراف چهارم ادامه دهید.
مدت ها بود که می خواستم چیزی درباره آریل رابن اشتاین بنویسم و فراموشم می شد. حضور هفته قبلش در موسسه ما بهانه نوشتن را فراهم کرد. رابن اشتاین اقتصاددانی فعال و در عین حال متفاوت است که در حوزه نظریه بازی ها بسیار شناخته شده است. اولین کاری که ازش خواندم مجموعه مقالات زبان و اقتصاد بود که به طرز جالبی مفاهیم سمبولیک را برای مدل رفتن فرآیند ارتباطی استفاده می کند. سخنرانی هم که در موسسه ما ارائه داد باز به حوزه مدل کردن تعامل های زبانی مربوط بود. اولین باری که به زیبایی کارهایش پی بردم موقعی بود که راه حل معروفش را برای بازی چانه زنی خواندم. کتاب مشترکش با اوزبورن (که فرزاد فرخویی هم فصولی از آن را به فارسی ترجمه کرده بود) هر چند برای شروع مناسب نیست ولی بسیار پرمحتوا است و یکی از بهترین کتاب های نظریه بازی است که خوانده ام.
رابن اشتاین اقتصاددانی منتقد است و جزو معدود منتقدینی است که باید حرفش را به دقت گوش کرد. چرا که بر خلاف بسیاری از منتقدین علم اقتصاد که تخصصشان نقد چیزهایی است که ازش سر درنمی آورند او می داند که راجع به چه چیزی حرف می زند. در کتاب زبان و اقتصاد فصلی دارد با عنوان “خطابه نظریه بازی” و در آن جا (به باور من به درستی) متخصصین نظریه بازی را به نقد می گیرد که مفاهیمی که به شدت انتزاعی و جزو علوم محض هستند (و این البته چیزی از ارزش شان کم نمی کند) به اسم مفاهیم کاربردی به مدیران و متخصصان کسب و کار می فروشند. در مطالعه مشهوری ادعا می کند که آموزش اقتصاد افراد را خودخواه می کند. البته خودش می گفت که بعدا متوجه شده که مطالعه اش دارای خطای خودگزینش بوده و ممکن است موضوع به آموزش اقتصاد مربوط نباشد بلکه به این برگردد که کسانی که رشته اقتصاد را انتخاب می کنند از ابتدا دارای این ویژگی بوده باشند. نظرش این بود که در این صورت باید به فکر آموزش هایی بود که این ویژگی را در اقتصادخوان ها تعدیل کند.
از جنبه های علمی اش که بگذریم آریل آدم بسیار جالبی است. یکی از سرگرمی های مهم اش عکاسی از کافه ها است و البته فقط یک سرگرمی نیست. اولین باری که کشف کرده که کافه نشینی فعالیتی جالب است سال ۱۹۷۸ و در کافه معروف هاولکای وین بوده است و بعد از آن شروع کرده به عکاسی از کافه های متعددی که در شهرهای مختلف دنیا رفته است. از این عکس ها پوستری تهیه کرده که صاحب کافه هاولکا هم نسخه ای از آن را در کافه اش آویزان کرده. الان هم دارد به نوشتن کتابی در مورد راهنمای جهانی کافه ها فکر می کند. کافه نشینی اش البته سرگرمی نیست. به قول خودش او عضو هیات علمی دانشگاه بین المللی کافه ها است. نمی تواند در دفترش کار کند ولی در کافه می تواند راحت کار کند و مقاله بنویسد. کافه های مورد علاقه اش هم ویژگی های خاصی دارند: توریستی نباشند، قهوه خوب سرو نکنند، خیلی سر و صدا نداشته باشند، پیشخدمتشان پیرمرد و پیرزن هایی نباشند که سر ساعت مشتری را بلند می کنند و الخ. جایی که آدم حس کند می تواند ساعت ها تمرکز کند. او هم چنین عضو نهضت متن باز است و می توان متن کاملا اکثریت تولیدات علمی اش از جمله تعدادی از کتاب هایش را از سایتش دان لود کرد.
تا این جا خصوصیاتی است که او را آدم دوست داشتنی و قابل اعتنایی می کند ولی این وسط چیزی که احترام فوق العاده ای در من نسبت به او برانگیخت احساس مسوولیت اخلاقی اش در قبال سیاست های کشورش است. آریل یک چپ گرای اسراییلی است و از دوره جوانی اش عضو فعال گروه های صلح و از مخالفان سیاست های اسراییل بوده است و این را حتی در رزومه اش هم منعکس کرده است. اگر در سایتش نگاه کنید عکس های مختلفی از فلسطینی های پشت سیم های خاردار را می بینید. در طول سخن رانی علمی اش هم مرتب مثال/کنایه هایش را معطوف می کرد به تبعیض هایی که نسبت به فلسطینی ها اعمال می شود. در سایتش یکی از مقالات سیاسی اش را گذاشته بود که من فکر کردم ترجمه ای از آن را این جا بگذارم. از آن مقاله هایی بود که من هرگز فراموششان نمی کنم. لطفا موقع خواندن به طنز همیشگی موجود در نوشته های آریل دقت کنید و گرنه ممکن است جاهایی معنی را اشتباه متوجه شوید. خوش می گفت که هدفش از نوشتن این مقاله این بود که بگوید هر اسراییلی نسبت به وقایعی که رخ می دهد مسوول است و نمی تواند مثلا بگوید که من استاد اقتصاد بودم و مسوولیتی در قبال قضایا نداشتم. شاید این توضیح هم بد نباشد که او جزو یهودیانی است که از قبل از تشکیل کشور اسراییل در آن جا زندگی می کرده اند و لذا موضع اخلاقی اش بسیار روشن و سازگار است.
با اشغال آشنا شویم: همه اسراییلی ها باید وظیفه خود را در قبال اشغال انجام دهند طوری که نتوانیم بگوییم که “ما نمی دانستیم”
آریل رابن اشتاین، استاد اقتصاد دانشگاه های تل آویو و نیویورک
از آن روزی می ترسم که کسی من را در تل آویو در یک تالار کنفرانس مجهز به کولر روی صندلی راحتی بنشاند ، با قهوه و کیک خامه ای از من پذیرایی کند و بعد من را شکنجه کند: اول کار او ممکن است مجبورم کند تا گزیده ای از فیلم های مستند راجع به اتفاقاتی که ظرف چهل سال گذشته در سرزمین های (اشغالی) رخ داده را تماشا کنم.
در قدم بعدی احتمالا من را مجبور می کند تا با صدای بلند مجموعه ای از مقالاتی که همه روزه در روزنامه ها منتشر شده اند و شیوه ای که اصول عدالت و اخلاق یهودی در سراسر “یهودیه” و “سامریه” اجرا می شود را بخوانم. نهایتا او ممکن است مجموعه ای از فایل های صوتی و تصویری به شدت محرمانه که حاوی حقایقی است که من از آن ها خبر نداشتم را برایم پخش کند.
آدم های زیادی در این کشور هستند که زمانی که خدمت سربازی شان را در سرزمین (های اشغالی) انجام می دادند اشغال را با وحشت و ترس نظاره گر بوده اند. اشغال وجدان برخی از آن ها را آزار داده است. از همین گروه ها بود که فریاد سرپیچی از خدمت در سرزمین (های اشغالی) بلند شد. به مدد فعالیت های آنان اکثریت مردم این ایده را به خوبی درک کرده اند که فرمان راندن بر مردم دیگری تا قیام قیامت هم امنیت و احترام برای اسراییل به ارمغان نخواهد آورد.
تجارب آنان منجر به فهم این موضوع شد که اشغال مسوولیتی استراتژیک است. در ظاهر، خدمت نظامی در سرزمین های اشغالی پرهزینه و بی فایده است. برای یک ارتش واقعا مضر است که کار آژان های شهربانی را انجام دهد. واحدهای ذخیره ارتش باید برای جنگ جدی بعدی آموزش ببینند و نه این که سنگ اندازان روستای شوفات را تعقیب کنند.
در واقع اخیرا کمیته ای که ریاست آن با دیوید برودت بود پیشنهاد اصلاحاتی در بودجه دفاعی را ارائه داد که بر طبق آن فراخوانی واحدهای ذخیره برای انجام ماموریت در سرزمین های اشغالی باید به طور کاملا متوقف شود. کمیته محاسبه کرد و به این نتیجه رسید که یک هنگ سربازان دائمی می تواند کار ۱۷ هنگ ذخیره را انجام دهد. کمیته پیشنهاد داد که این هنگ ها از سربازانی با قابلیت های نظامی پایین تشکیل شود. یعنی این که “لشگر اشغال” می تواند صرفا از سربازان درجه دو تشکیل شود و نیازی نیست که ما ذهن های درخشان واحدهای ویژه ارتش را در آن جا تلف کنیم.
کمیته برودت مثال دیگری از کمیته های متشکل از اقتصاددان هایی است که سعی می کنند مسیر زندگی ما را از طریق منشور باریک درس های مقدماتی اقتصاد تعیین کنند. اگر توصیه های کمیته پیاده شود اشغال دست اول خودش را از قلب های ما حتی از همینی هم که هست دورتر خواهد کرد.
تیتر: باز هم اقتصاددان های بی بصیرت
فرضیات مالی کمیته برودت ممکن است ما را به این نتیجه برساند که بهتر است اشغال توسط ارتش حرفه ای که از کهنه سربازان جنگ چچن و پناهندگان ارتش جنوب لبنان (مترجم: در عرف اخبار ایران مزدوران آنتوان لحد) مدیریت شود. به این ترتیب چشم انداز کارآیی اقتصادی تحقق یافته، مصرف بودجه دولتی کم شده، وضع ذهن ما بهتر و وجدان های ما هم آسوده تر می شود.
بار دیگر اقتصاددان ها از دیدن نقطه کلیدی بحث عاجزند. سربازان احتیاط باید به خدمت خود در سرزمین های اشغالی ادامه دهند تا حداقل به عنوان روزنه ای عمل کنند که از طریق آن ما ها قادر به دیدن همین چیزهای اندکی که می بینیم باشیم.
هر چند این موضوع به لحاظ اقتصادی پایدار نیست ولی به نظر من هر شهروندی باید داوطلب شود که متناسب با قابلیت هایش یک روز در سال وظایف اشغال را انجام دهد.
مثلا یک نفر می تواند در ایست بازرسی خدمت کند و دیگری می تواند کارمند وزارت کشور در بیت المقدس شرقی شود. آن هایی که از دستشان برمی آید باید در دستگیری افراد تحت تعقیب در نیمه های شب در روستایی نزدیک نابلس کمک کنند. کسانی که خلاق تر هستند باید دیوار حایل را بسازند. البته در این بین از پس هر کسی برمی آید تا به روی مردم خشمگینی که در بین خرابه های یک دوگیت (مترجم: شهرک اسراییلی در مناطق اشغالی) تخلیه شده در جست و جوی آهن هستند آتش بگشاید.
جوانک های نزاع های شنبه شب های کلوپ های شبانه می توانند جنگ پرتاب سنگ با کودکان فلسطینی اطراف راه ها را بر عهده بگیرند. افراد رقیق القلب تر باید وظیفه نگهبانی از دستگیرشدگان را حین بازجویی های شین بت (مترجم: سرویس امنیت داخلی اسراییل) بر عهده بگیرند.
تمامی ماموریت های اشغال باید برای همه ما آشکار بوده و همه ما باید آن را از نزدیک مشاهده کنیم. این طوری کسی نمی تواند بگوید که تصاویر تلویزیونی از اشغال را ندیده است چرا که مشغول تماشای “ستاره الف به دنیا می آید” (مترجم: برنامه تلویزیونی برای انتخاب بهترین خواننده جوان) بوده است. این طوری کسی نمی تواند بگوید که مقاله های روزنامه ها را نخوانده چون مشغول مطالعه کتاب های آ ب یهوشا (مترجم: نویسنده ای اسراییلی) بوده است. این طوری کسی نمی گوید که سرکوب در بیت المقدس را ندیده است چرا که بعد از به جای آوردن وظایف مذهبی در دیوار غربی دیگر سر و کارش به بیت المقدس شرقی نمی افتد.
وقتی که روز (موعود) فرا برسد هیچ اسراییلی نمی تواند به صاحب کائنات یا به وجدان خودش بگوید که “من نمی دانستم”
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید