به ترین هدیه برای یک وبلاگ نویس نقد نوشته هایش است. امروز متوجه شدم که سه نفر از دوستان نقدهایی به هم مرتبط در باب نوشته های من نوشته اند. توصیه می کنم بخوانیدشان.
۱) همه می دانند
۲) من و ایرج
۳) دشمن مردم
هر چند که تا حدی از ادب بحث و نقد به دور است که پاسخ نقد – خصوصا نوشته های مستدل و متینی مثل نوشته های دوستان – داده نشود ولی با اجازه از نویسندگان نقدها قصد دارم نوشته مستقلی در پاسخ به این نقدها ننویسم. راستش تجربه بیش از دو سال و نیم وبلاگ نویسی و بحث و جدل های متعدد به من می گوید که در فقدان پارادایم، فرضیات یا حتی زبان و تجارب مشترک گفت و گوی نقادانه دو طرف بسیار سخت و غیر موثر شده و هم گرایی خاصی از بحث به وجود نمی آید. باورهای پایه هر فردی از چنان قدرتی برخوردارند که بعید است کسی در یک گفت و گوی کوتاه آن ها را تغییر دهد (هر چند در درازمدت این موضوع رخ می دهد). لذا من ترجیح می دهم که اگر با نقدی از فردی که با هم در داخل یا پارادایم هستیم مواجه شدم آن را با شدت تمام دنبال کنم تا به یک نتیجه مشترک برسیم. در مقابل در مواجهه با دوستانی با نگاه های پایه ای متفاوت به نظرم روش مفیدتر این است که هر طرف نوشته های خودش را مستقلا بنویسد ( در واقع کاری که من سعی می کنم انجام دهم و در نوشته های کوچک ابعاد مختلف سیستمی که به آن اعتقاد دارم را تشریح کنم) و ادامه دهد و خوانندگان هم فرصت رجوع به هر دو و نهایت نتیجه گیری شخصی از ترکیب دو طرف را داشته باشند. طبیعی است که پیش نهاد من خروج از گفت و گو نیست بل که پیش نهاد برای جای گزین کردن گفت و گو مستقیم با پاره نوشته هایی در طول زمان است. می ماند صاحب وبلاگ – در این جا من – که از نقدها شخصا می آموزد و از نقدکنندگان صمیمانه تشکر می کند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید