از هفت شین دوستان فعال حقوق زنان تازه خبردار شدم و احتمالا شما هم در موردش خوانده اید. از این هفت بند به نظرم چهار بند اولش یعنی حق طلاق، خروج از کشور، تحصیل و کار کاملا بدیهی و منطقی است. بند ششم یعنی حق زن برای تعیین محل سکونت از آن تبعیض های مثبت تندروانه و بی توجیه است که معمولا درعمل هم چندان به کار نمی آید. تجربه شخصی من از وضعیت دوستانی که طلاق گرفته است می گوید بند هفت یعنی سپردن حق حضانت فرزند به مادر (اگر ازدواج نکرده باشد) هم چندان غیرمنطقی نیست خصوصا اگر سقفی برای آن تعیین شده و از آن به بعدش منوط به تصمیم کودک باشد. البته دوستان فراموش کرده اند اضافه کنند که هر دو والدین برای تامین هزینه های فرزندان مسوول خواهند بود. می ماند بند پنج هفت شین یعنی تقسیم اموال به طور مساوی در زمان طلاق که من کاملا با آن مخالفم و به جایش پیشنهادات جای گزین دارم:
۱) اگر در کنار حق طلاق بدون قید و شرط چنین بندی وجود داشته باشد عملا انگیزه مردان برای خرید اموال سرمایه ای به نام خودشان کاهش خواهد یافت چرا که ریسک سرمایه گذاری برای آن ها به شدت بالا رفته است. به عنوان راه حلی برای قضیه مردان تمایل خواهند داشت تا اموال خود را مخفی کرده یا به نام افراد دیگری مثل پدر و مادرشان ثبت کنند. در هر صورت این بند تمایل به پس انداز در اقتصاد را کاهش می دهد. در موارد حادتر چنین بندی ممکن است مشوق اقدامات خشن تری مثل نمونه هایی که در داستان های آگاتی کریستی اتفاق می افتد باشد.
۲) چنین بندی عادلانه نیست. ما نمی دانیم کدام یک از زوجین در طول مدت زندگی مشترک بهره وری اقتصادی بیش تری داشته است و لذا تقسیم برابر عملا به معنی تنبیه فرد بهره ورتر و دادن پاداش به طرف دیگر است. تقسیم برابر اموال در غرب تا حد زیادی قابل فهم است چرا که زن و مرد فرصت های اقتصادی تقریبا برابری داشته و معمولا هم سهم نسبتا مساوی در تامین هزینه های زندگی دارند. می گویم تقریبا برابر برای این که در مقابل انرژی که زنان برای فعالیت های خانوادگی صرف می کنند مردان هم معمولا بیش تر کار می کنند. ما مطمئن نیستیم که چنین فرضی در ایران برقرار باشد. دقت کنید که هزینه حل مشکل نابرابری بین مرد و زن در سطح جامعه را نمی توان به صورت مستقیم به دوش هم سر یک فرد انداخت.
۳) وقتی بحث انتخاب رشته و شغل پیش می آید بنده از ته دل آرزو می کنم که کاش دختر بودم. این به این معنی نیست که متوجه محدودیت های موجود برای زنان در جامعه ما و نیز رنج های فیزیکی زن بودن – قاعدگی و زایمان- نیستم. با این حال به نظرم زنانی که حداقل وابسته به طبقات متوسط و تحصیل کرده هستند در عمل آزادی انتخاب بسیار بیشتری در زمینه شغل و تحصیل دارند. من خودم اگر زن بودم و مسوول تامین هزینه های زندگی نبودم قطعا به جای اقتصاد مشغول به تحصیل در رشته هایی مثل فلسفه یا تاریخ بودم. در زمان انتخاب شغل هم می توانستم زمینه تمرکز خودم و نوع شغلم را به جای لحاظ کردن معیارهای درآمدی کاملا متناسب با علایقم تنظیم کنم. به عبارت دیگر زنان در خانواده های طبقه متوسط ایرانی امکان دارند تا درصد بیش تری از وقت خود را صرف علایق شخصی خود کنند تا مردان . دوستان فمینیستی که ازدواج کرده اند به این سوال پاسخ دهند که اگر هم سرانشان هم به اندازه آن ها مشغول فعالیت های مدنی و فرهنگی بودند آیا چرخ زندگی مثل سابق می چرخید یا نه؟ با این مقدمه به نظرم این استدلال که زن و مرد سهم برابری در ایجاد دارایی های خانوادگی داشته اند چندان دقیق نیست.
۴) تفاوت مهم وضعیت ایران با غرب مربوط به تعداد بالای زنان خانه دار است که ارزش وقتشان با پول محاسبه نمی شود. به نظر می رسد یک سیاست اجرت المثل با کیفیت مناسب می تواند قابل دفاع تر از اصل تقسیم برابر اموال باشد. اگر خانمی به جای کار کردن در بیرون از خانه تمام (یا بخشی از) وقت خود را صرف امور منزل و فرزندان کرده باشد معقول است که هزینه فرصت وقت او (متناسب با قابلیتش برای کسب درآمد) به ارزش روز (با نرخ تورم و بهره مرکب) محاسبه شده و متناسب با آن مرد موظف به پرداخت مبلغی باشد. دقت کنید که با این روش رقم کل اجرت المثل ممکن است عدد بالایی به دست آید. این نکته را نیز باید در نظر بگیریم که استرسی که مردان برای مدیریت امور اقتصادی خانواده تحمل می کنند ممکن است کم زحمت تر از تلاش های زنان نباشد.
۵) اگر زن و مرد هر دو در تامین هزینه های زندگی سهم داشته اند به تر است از ابتدا به آن ها بیاموزیم که مالکیت اولیه اموال سرمایه ای را متناسب با سهم هر یک در تامین هزینه های آن تقسیم کنند. به این ترتیب در بسیاری موارد عملا نیازی به بند پنج هفت شین نیست چرا که ارزش اموال داخل خانه چندان زیاد نیست و بحث بر سر اموال سرمایه ای است که سهم هر کس در آن روشن است.
۶) مساله محوری در این بحث که تقریبا از نگاه دوستان فعال زنان مغفول مانده است یافتن روشی برای تبدیل ارزش کار زنان در خانه و نیز هزینه فرصت زایمان و بزرگ کردن بچه ها و تعیین سهم آن در دارایی های خانواده است. برای جلوگیری از طولانی شدن بحث من بعدا سعی می کنم در نوشته مستقلی به این موضوع بپردازم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید