من مثلا قرار بود الان در ژنو باشم و احتمالا الان از زیارت منزل ژان ژاک روسو و موسسه مطالعات بین الملل – که پارسال پیشنهادشان را رد کردم و بعید نیست که بعد از دیدن ماجرا از نزدیک کلی پشیمان میشدم – بر میگشتم. داشتم میرفتم این کنفرانس و گفتم حالا که باید از زوریخ رد شوم دو روزی در سوییس توقف کنم و رفقایی را ببینم و سری هم به ژنو بزنم. کارها همه ردیف بود و حتی قرارها را تنظیم کرده بودم که ناگهان خبر رسید که استیگلیتز و ماندل و ماسکین قرار است دو روزی اینجا باشد. نتیجه این شد که بنده متحمل مقدار نسبتا قابل توجهی خسارت شدم و برنامه سفرم را تغییر دادم تا بتوانم حداقل امشب – یعنی دقیقا یک ساعت و ربع دیگر – در سخنرانی عمومی شرکت کنم و فردا صبح مستقیم بروم کنستانتز. فردا جلسات خصوصیتر هستند و برای جلسه استیگلیتز باید شبه مقالهای مینوشتی در مورد این که “علم اقتصاد چه کمکی به سیاستگذاری میکند” و اگر شانس میاوردی جزو ۲۵ نفری میشدی که در جلسه خصوصی با او شرکت میکردند. من دیگر از خیر این یکی گذشتم که به کنفرانس برسم. از بدشانسی ما هم همین امشب پانل جذابی در کنفرانس برگزار میشود که با حضور افراد دنیای عمل و دانشگاه تاثیر بحران بر آینده را بررسی میکند. خلاصه شنیدن سخن رانی آقایان نوبلیست هم برای ما کلی هزینه مالی داشت و هم هزینه فرصت. یک شنبه و دوشنبه هم میروم فرانکفورت که هم دوستانی را ببینم و هم در یک برنامه مختصر در بورس فرانکفورت شرکت کنم. برای بانک مرکزی اروپا دیر جنبیدم و برنامه بازدید دوشنبه این هفته اش پر شده بود و ما از بازدید محروم شدیم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید