• هزینه‌های اجتماعی

    حل مساله اثرات جانبی منفی (Negative Externalities) یکی از حوزه‌هایی است که بسیاری از اقتصاددان‌ها دخالت دولت در آن‌را مجاز می‌دانند و برخی ایفای چنین نقشی را یکی از دلایل لزوم تشکیل دولت می‌دانند. اثرات جانبی منفی وقتی پدید می‌آید که در اثر فعالیتی افراد دیگری مجبور به تحمل ضرر و زیان‌های ناخواسته‌ای می‌شوند. قبلا مثال شلوغی محل برگزاری کنسرت شجریان را زدم. آلودگی هوای ناشی از سفر داخل شهری، آلودگی صوتی ناشی از فعالیت‌ کارگاه‌های صنعتی، تشعشعات اطراف تاسیسات برق، نقص فنی در اتومبیل و تصادف ناشی از آن و هزینه‌های تحمیل شده به جامعه برای درمان و نگهداری فرد معتاد مثال‌هایی از اثرات جانبی منفی است.

    با وجود فراگیر بودن توافق بر سر این نقش دولت، کوز در سال ۱۹۶۰ مقاله‌ای نوشت و در آن با ذکر مثال‌هایی نشان داد که در صورت عدم وجود هزینه‌های مبادله، بازار می‌تواند مساله اثرات جانبی را در مواردی حل کند بدون این‌که نیاز به دخالت دولت باشد. کوز البته هیچ وقت اثبات نظری برای ادعای خود ارائه نکرد ولی به هر حال مثال‌هایش آن‌قدر هوشمندانه بود که بحثش با عنوان نظریه هزینه‌های اجتماعی کوز جای خود را در ادبیات اقتصادی باز کرد.

    من از مثال‌ معروف خود کوز استفاده می‌کنم. فرض کنید یک کارگاه آهنگری و یک مغازه لباس‌شویی در کنار هم قرار دارند. آهنگری سالیانه ۱۰۰۰۰ تومان و لباس‌‌شویی ۲۵۰۰۰ تومان درآمد دارند. دود کارگاه آهنگری باعث آلوده شدن لباس‌ها شده و سود لباس‌شویی را کم می‌کند به گونه‌ای که او بدون وجود این دود ۳۰۰۰۰ تومان سود به دست خواهد آورد. در نگاه اول واضح است که لباس‌شویی باید به دادگاه مراجعه کند و دادگاه به دلیل اثرات منفی رای به تعطیلی کارخانه آهنگری بدهد (فرض کنید مساله راه‌حل فنی مثل فیلتر دود ندارد). در این حالت جامعه معادل ۱۰۰۰۰ تومان از کالاها و خدمات خود را از دست می‌دهد و در عوض ۵۰۰۰ ارزش اضافه که ناشی از تمیز ماندن لباس‌ها است به دست می‌آورد. لذا در نتیجه این رای دادگاه کل تولید جامعه از ۳۵۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰۰ تومان کاهش می‌یابد. کوز می‌گوید که در این مثال نظام بازار می‌توانست مساله را بدون دخالت دولت حل کند. کافی بود که صاحب آهنگری به لباس‌شویی مراجعه کند و بگوید که مگر تو از دود کارگاه من ۵۰۰۰ تومان ضرر نمی‌کنی؟ این ۵۰۰۰ تومان جبران ضرر را بگیر و کاری به کار من نداشته باش. در این حالت تولید در وضعیت قبلی باقی می‌ماند. لباس‌شویی راضی است و آهنگری هم به کارش ادامه می‌دهد. کل تولید جامعه هم همان ۳۵۰۰۰ باقی می‌ماند که بیش از ۳۰۰۰۰ ناشی از رای دادگاه است.

    کوز اسم این تفاوت رفاه در جامعه را هزینه اجتماعی می‌گذارد. یعنی می‌گوید دخالت دولت برای حل اثرات جانبی منفی (حتی به شکل دریافت مالیات و پرداخت سوبسید) باعث می‌شود تا جامعه از برخی فعالیت‌های تولیدی محروم شود و نکته در همین‌جا است. او می‌گوید همان‌طور که ساختن یک پارک در یک محله باعث می‌شود تا فی‌المثل ماشین‌ها از توقف در آن مکان محروم شوند، آهنگری هم باعث محروم شدن مردم از هوای زلال می‌شود.حال این تصمیم جامعه است که آیا دوست دارد که دود را تحمل کند و محصولات آهنگری را داشته باشد و یا ترجیح می‌دهد که هوای پاک داشته باشد و محصولات آهنگری را از دست بدهد. کار مهم کوز این بود که نشان داد در هر دو شق مساله جامعه هزینه‌ای را برای انتخاب آن گزینه پرداخت می‌کند و لذا می‌توان نتایج ناشی از ممنوعیت‌ها و احکام قانونی را به شکل نوعی هزینه فرصت اجتماعی (هزینه ناشی از توقف فعالیت‌های مفید دارای اثرات جانبی منفی) بیان کرد. به مثال قبلی اگر برگردیم هزینه فرصت رای دادگاه برای جامعه معادل منفی ۵۰۰۰ تومان بود که در نظر اول به چشم نمی‌امد. چنین دیدگاهی تاثیرات مهمی در بحث‌های بعدی خصوصا در حوزه حقوق و اقتصاد به جا گذاشت .

    تقدیم به نیمای عزیز که در یکی از کامنت‌ها به نظریه کوز اشاره کرده بود.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها