• پای کار نشستن

    اصطلاحی است که باید مرتب برای خودم تکرارش کنم تا کار تحقیقم را پیش ببرم. شاید بزرگ‌ترین دستاورد ۴-۵ سال کار تحقیقی کردن همین درس کوچک در باب مقوله‌ای بزرگ بود: بدیهی‌ترین ایده‌ها را هم اگر پایش بنشینی و باهاش کار کنی کم‌کم غیربدیهی و برای بقیه جذاب می‌شود و قابلیت انتشار می‌یابد. اول کار که تازه داشتم مقاله می‌نوشتم و این درس را نگرفته بودم زود ناامید می‌‌شدم و نمی‌توانستم ته خط را ببینم. یا ایده‌ای که داشتم کار نمی‌کرد یا وقتی به خیال خودم کار می‌کرد برای بقیه جذابیت خاصی نداشت و مهم نبود و الخ. لذا کار را زود ول می‌کردم و مرتب بین ایده‌های تحقیق سرگردان بودم.

    به مرور زمان یاد گرفتم که همه آدم‌ها این روی‌کرد یا این قابلیت یا این فضا را ندارند که یک ایده عالی در ذهنشان جرقه بزند و هفته بعد یک مقاله حیرت‌انگیز تحویل بدهند. بعضی‌ها مثل من باید یک ایده را بردارند و ورز بدهند و ورز بدهند و … تا بلاخره یک چیزکی ازش بیرون بیاید. ورز دادن هم برای من یعنی ارائه کردنش در ۱۰ تا جای مختلف و دیدن انواع حالت‌های چهره،‌ حرف زدن با صد تا آدم و شنیدن انواع جواب‌ها، شبیه‌سازی عددی مدل و نگاه کردن به رفتار نمودارها، بازی با داده‌های مربوط به مدل، خواندن مقالات بی‌ربط و کشف قابلیت آربیتراژ علمی (انتقال شهود یک حوزه به حوزه دیگر)، فکر کردن به مساله در اتوبوس و طیاره و موقع ورزش و وسط فیلم و قبل خواب و دست آخر نوشتن و دور ریختن و دوباره نوشتن و الخ.

    قبلن‌‌‌ها که بیش‌تر کار مشاوره می‌کردم فکر می‌کردم مزیتم به سرعتم است. خیلی وقت‌ها کار می‌گرفتم چون می‌توانستم قول بدهم که ظرف مدت کوتاهی یک گزارش را تحویل خواهم داد. الان در کار تحقیق درست برعکس هستم. کند هستم و کندی‌ام گاه صدای نویسنده‌های هم‌کارم را در می‌‌آورد. مقاله‌ای دارم که چهار سال است دارد ورز داده می‌شود و هنوز کار دارد. یک بار یکی از استادانم گفت که مقاله‌ای داشته که ۱۲ سال رویش کار می‌کرده. اولش فکر کردم اغراق می‌کند ولی الان برایم روشن است که کاملن موضوع طبیعی است.

    با این تجربه به‌تر می‌فهمم که چرا در خارج به‌تر می‌شود تحقیق کرد. پای کار نشستن‌هایی از این جنس مستلزم این است که محقق نگران قرارداد و مهلت تحویل پروژه مشاوره و کرایه خانه و امور شرکتش و جلسه‌های اداری و الخ نباشد و با خیال راحت فنجان چای داغش را بردارد و برود یک جای خلوت و ظرف یک روز تمام فقط چهار تا مقاله بی‌ربط به کارش بخواند و رویابافی کند و هر هفته یک بار یک پاراگراف به کارش اضافه کند.

    خلاصه درسم این بود که اگر خودت را متعهد کنی که پای تحقیق بنشینی حتمن دیر یا زود ازش چیز به‌درد‌بخوری بیرون می‌آید و این چیز خوب از روز اول قابل دیدن نیست. مطمئن نیستم که این روی‌کرد در همه علوم صادق باشد. شاید در فیزیک و مهندسی و امثال آن، آدم‌ها درک روشن‌تری از مساله‌های‌شان دارند و چند روز پشت‌سرهم محاسبه می‌کنند و یک کار را ظرف دو هفته تمام می‌کنند. شاید هم این طور نیست. نمی‌دانم. ولی در اقتصاد مطمئنم که این روی‌کرد طولانی مدت و ورزدهنده به کار جواب می‌دهد. عجیب نیست که بین تاریخ انتشار و تاریخ اولین نسخه اکثر مقالات اقتصادی چندین سال فاصله است.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها