ایرانیانی که خارج زندگی می کنند و پس از مدتی برای انجام فعالیتهایی به ایران بر می گردند دو گروه هستند. گروه اول افرادی که سابقه “شفاف” دارند. مثلا دکتر احمد و محمود صدری یا دکتر علی میرسپاسی یا دکتر هادی و جواد صالحی اصفهانی یا دکتر هاشم پسران یا دکتر انوش احتشامی و یا بسیاری از رفقای خود ما از نسل استادان و پژوهشگران جوانتر. در مورد این افراد هم محلی که درس خوانده اند کاملا مشخص است و هم سوابق کاریشان خیلی محدود و قابل باور است. معمولا جای خوبی درس خوانده اند و بعد هم در چند جای بسیار محدود شغل های مشخصی داشته اند مثلا استاد یا مشاور شده اند. خروجی های علمیشان هم در مجلات معتبر و مشخص منتشر شده و قابل ردیابی و ارزیابی است. نکته آخر این که هیچ کدام از آن ها “لقب” و “سمت” عجیب و غریب و غیرقابل باور از جنس مرد سال و الخ ندارند.
در مقابل ایرانیانی هم داریم که وقتی دیده اند که اوضاع پول و پروژه در ایران بهتر از خارج است یک دفعه در سنین بالای ۵۰ سر و کله شان پیدا می شود (یک اقتصاددانان معمولا این سوال اولیه در ذهنش جرقه می زند که اگر این آدمها در این سن و سال در آن طرف موفق بودند احتمالا نباید جذب بازار ایران می شدند ولی این فقط یک سوال اولیه است) این تیپ از افراد معمولا رزومه خیلی شفاف و مشخصی ندارند و بیش تر به سوابقی هم چون “مشاور پادشاه انگلستان” و “ریاست بانک جهانی” و “دست یار رییس جمهور بنین” و “رییس هیات مدیره میکروسافت” یا “استاد همزمان هاروارد و ام آی تی” اکتفا می کنند که هر چه نگاه می کنی می بینی این سوابق به قد و قواره و رزومه و قدرت تحلیل و کیفیت نوشته ها و صحبتهایی که می کنند نمی خورد. معمولاهم چند صباحی هستند و چند صد میلیونی پروژه می گیرند و بعد ناپدید می شوند. نکته بامزه این است که اکثر این بزرگواران در ایران حتما باید با لقب “پروفسور” خطاب شوند. من اسم نمی برم چون حتما ذهن خود شما فورا متوجه چندین و چند “پروفسور” از این قماش می شود. این ماجرای پروفسور برای من همیشه مایه خنده است. اصولا در اروپا هر کس که به عنوان هیات علمی رسمی استخدام می شود عنوان پروفسور دارد و لذا پروفسور بودن واقعا معنی دانشمند ریش بزی کچلی که در ذهن عوام علمی در ایران هست (مثلا پروفسور بالتازار!) را نمی دهد. در آمریکا هم که معنی پروفسور (استاد تمام) روشن است ولی چون فرهنگ آمریکای شمالی کمی کول است آدم ها کمتر در بند این عبارتها هستند و با اسم کوچک خطاب می شوند (حداقل دهها استاد آمریکایی که من داشته ام یا ملاقات کرده ام چنین رویکردی داشته اند).
یکی از رفقا لینکی فرستاده از مصاحبه روزنامه کارگزاران با یکی از پروفسورهای مشهور و مدتی غایب ایرانی به نام پروفسور صحراییان. این بنده خدا چند سال پیش آمد ایران و انجمنی به اسم تولیدگرایان تاسیس کرد و بعد هم مدعی این بود که خدای تئوریهای صنایع کوچک است و کتابی هم در این مورد نوشت. من هم که سال های ۷۹-۸۰ روی موضوع صنایع کوچک کار میکردم کتابش را با تیممان بررسی کردیم و دیدیم چیزی است در مایه های جمعبندی ادبیاتی که یک دانشجوی سال اول لیسانس انجام می دهد. گذشت و ایشان درست پس از ماجراهایی در ایران یک دفعه ناپدید شدند و حالا ظاهرا دوباره رجوع کرده اند. ببینیم دوست روزنامه نگار ما در روزنامه کارگزاران ایشان را چهگونه معرفی می کند:
“لباس استاد دانشگاه کرمان که لباسی کاملا سنتی و دستدوز است، یکی از افتخارات اوست. خودش میگوید که در “تمامی” مراسم علمی خارج از کشور بهویژه آمریکا این لباس که دیگر غبار کهنگی بر آن نشسته را بر تن میکند تا با زبانی گویا فریاد کند به ایران و صنایع دستی هنرمندانش عشقی جاویدان دارد (چای داغ: به عکس های سایت استاد مراجعه کنید تا صحت این ادعا را ببینید). «صحرائیان» اقتصاددان برتر سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ آمریکا، برنده جایزه نخست علم اقتصاد اکونومیست کاونسیل آکادمی علوم نیویورک به عنوان اولین اقتصاددان ایرانی، ارائه دهنده بهترین تئوری در ماهیت فلسفی صنایع کوچک، همچنین عضو برجسته انجمن اقتصاددانان آمریکاست. وی که خردادماه ۸۷ به دعوت از «حسین هاتفی فارمد» معاون هنرهای سنتی و صنایع دستی کشور به همراه تعداد ۲۵ نفر از سفیران خارجی مقیم تهران در مراسم بزرگداشت روز جهانی صنایع دستی ایران در تبریز حاضر شد، سرانجام پس از دو و نیم سال سکوت مطبوعاتی، تنها به عشق رونق روزافزون صنایع دستی حاضر به گفتوگو شد تا بلکه بتواند نظر برخی از مسئولان را نسبت به حمایت بیشتر از صنایع دستی برانگیزاند. این عضو اتحادیه صنعتی «نومدا» آمریکا که دارای مدرک دکترین نوین اقتصاد توسعه و مدرک دکترین اقتصاد پیپلیزم آمریکاست تاکنون بیش از ۱۷ عنوان کتاب به زبانهای فارسی، آلمانی، انگلیسی و فرانسه تألیف کرده است و همچنان به عنوان عضو برجسته انستیتو تحقیقاتی irci و ecc اروپا و عضو برجسته تحقیقاتی سازمان ملل در خصوص پولشویی ایران و خاورمیانه به شمار میرود”
من فقط یک بار دیگر بخشی از این لقب ها را تکرار می کنم: اقتصاددانان برتر سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ آمریکا؟، ارائه دهنده بهترین تئوری در ماهیت فلسفی صنایع کوچک؟!، عضو برجسته انجمن اقتصاددانان آمریکا؟ٰ دارای مدرک دکترین نوین اقتصاد توسعه و مدرک دکترین اقتصاد پیپلیزم آمریکا!! (دوست روزنامه نگار احتمالا نمی دانسته که دکترین به معنی نظریه ای است که یک فرد ارائه می کند و مدرکی مثل مدرک فوق دیپلم نیست که کسی از جایی آن را دریافت کند). تا این جا گافهای روزنامه نگار بود. اجازه بدهید به رزومه پروفسور صحراییان بپردازیم.
۱) ایشان همیشه خود را پروفسور معرفی کرده اند. باید پرسید که در کدام موسسه پروفسور هستند؟ قبلا در بحث مربوط به پروفسور پرویز پیران در مورد لزوم داشتن تعداد قابل توجهی مقاله در ژورنال های علمی برای کسب کرسی استادی صحبت کردیم. بنده نشانی از حتی یک مقاله علمی در رزومه ایشان نمیبینم. به لحاظ سوابق شغلی هم سابقههای ایشان پس از فارغ التحصیلی بیشتر به مناصبی مثل مدیریت کارخانه نان ماشینی، آموختن زبان انگلیسی و مدیریت شرکت سازنده تجهیزات اداری مربوط است. تا جایی که من می فهمم کسی با این نوع سوابق نمی تواند به راحتی پوزیشن پروفسوری در دنیا کسب کند.
۲) ایشان مدعی است که جایی به اسم “شورای اقتصاددان آکادمی علوم نیویورک” ایشان را در سال ۲۰۰۱ به عنوان اقتصاددان برتربرگزیده است (و روزنامه نگار کارگزاران انتخاب شدن توسط یک نهاد محلی را به عنوان اقتصاددانان برتر آمریکا ذکر میکند). در زیر صفحه مربوط به این ادعا در سایت ایشان دو عکس قرار دارد که حداقل می توانست به عنوان سندی برای اعطای این جایزه مطرح شود ولی متاسفانه عکسها مربوط به دوستان ایشان در جلسهای مرتبط با سازمان ملل است که قاعدتا ربطی به ادعای مذبور ندارد. بلاگر چای داغ سعی می کند تا حد امکان صحبت ادعای فوق را راستآزمایی کند. بنابراین در سایت آکادمی علوم نیویورک به دنبال اسم ایشان می گردد ولی چیزی یافت نمی شود. در قدم بعدی در گوگل به دنبال اسم ایشان با املای انگلیسی که خودشان می نویسند می گردیم. نتیجه چندان امیدوارکننده نیست. طبعا این لزوما به این معنی نیست که ایشان دروغ می گویند بل که جامعه مخاطبان انتظار دارد برای چنین ادعای بزرگی (اقتصاددانان برتر آمریکا در سال ۲۰۰۱) مدرک معتبری ارائه شود که حداقل بنده موفق به یافتن آن نشدم و در بخش مربوط به مدارک سایت خودشان هم مدرکی برای آن نیست.
۳) ایشان مدعی تالیف ۱۷ کتاب به زبان های فرانسه و انگلیسی و آلمانی است. به بخش مربوط به کتابها در سایت خودشان سر می زنیم و صحت این ادعا را بررسی می کنم. بنده “کتاب” به زبان انگلیسی یا فرانسه در این بخش یا این بخش ندیدم. هر چه بود مجموعه کتاب هایی بود که توسط نشر معارف یا بقیه انتشارات های ایرانی چاپ شده بود.
۴) …
خب فکر کنم کافی است. طبیعی است که آقای مهدی صحراییان واقعا اهمیت خاصی ندارد که شخص ایشان مد نظر نقد ما باشد. نقد در درجه اول متوجه مخاطبانی است که چنین ادعاهایی را بی هیچ سندی می پذیرند و حتی با دیدن کیفیت خروجی علمی این افراد به زبان فارسی دچار تردید نمی شوند و در درجه دوم روزنامه نگارانی که بیش از آنکه به دنبال روشن کردن زوایای تاریک باشند خود در بسط این ادعاها مشارکت می کنند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید