در پست دانشگاه آزاد و بانک خصوصی مصطفی ایده اولیه خوبی را مطرح کرده است. پیش نهاد مصطفی با کمی اضافات از طرف من این است که خود دانشگاه آزاد با توجه به منابع مالی گسترده ای که دارد می تواند یک موسسه مالی یا بانک تخصصی ایجاد کند و به کسانی که در زمان قبولی در دانشگاه پول ندارند ولی علاقه مند به تحصیل هستند وام تحصیلی بدهد و بعدا با بهره مناسب پس بگیرد. قاعدتا این طوری هم مشتریان دانشگاه که مشکل مالی دارند (مثل همان پسر داستان ما) راضی خواهند بود و هم خود دانش گاه می تواند سود خوبی روی پول هایش ببرد. ضمن این که تقاضا برای خدمات دانشگاهی خود را افزایش می دهد.
سوال کلیدی این است که چرا ما به طور طبیعی انتظار نداریم دانشگاه آزاد در عمل چنین کاری را انجام دهد؟ به نظر من یک واقعیت بسیار مهم در کشور ما ظرفیت های سازمان ها برای چنین نوآوری هایی را تخریب می کند و آن هم نامناسب بودن شیوه حکومت گری (Governanance) است. بحث ساز و کار حکومت گری یک موضوع مهم و داغ در دنیا است و راجع به این بحث می کند که چه ترکیبی از سهام داران، هیات مدیره، مدیران اجرایی و مکانیسم های دست مزد و کنترل برای بیشینه کردن کارآیی یک بنگاه موثر است. متاسفانه این عبارت “غیرانتفاعی” یا “خیریه” یا “عمومی” که روی اکثر سازمان های بزرگ کشور ما خورده است مکانیسم حکومت گری آن ها را از روش معمول در دنیا یعنی بنگاه خصوصی که دنبال حداکثر کردن سود است دور می کند. من به عنوان مشاور با نهادهای این جوری زیاد سر و کار داشته ام و به خوبی دیده ام که “فقدان” فشار از سوی سهام داران برای کسب حداکثر سود چه طور کل مجموعه را به نوعی رخوت کشانده و باعث عدم کارآیی عمیق در استفاده از منابع آن ها می شود. در واقع بسیاری از این موسسات هرچند دولتی نیستند ولی دقیقا با فرهنگ و ایده های بخش دولتی اداره می شوند. این موسسات البته بهشت مدیران هم هستند چون مدیرانشان منابع مالی زیادی در اختیار دارند که می توانند بدون آن که راجع به بازگشت آن خیلی تحت فشار باشند به فعالیت در موضوعات مورد علاقه خود بپردازند و خیلی هم نگران بهره وری نباشند. معمولا هم چون این موسسات از مالیات معاف هستند یا امتیازات خاص دریافت می کنند این عدم کارآیی به نحوی پوشانده می شود و موسسه می تواند به حیات خود ادامه دهد.
حالا اگر به بحث دانشگاه آزاد برگردیم می توانیم ببینیم که اگر یک سری سهام دار خصوصی مالکیت این دانشگاه را در اختیار داشتند آن وقت همه تلاش خود را می کردند تا از ذره ذره منابع مالی موجود در کل دانشگاه برای کسب سود بیش تر استفاده کنند و ایجاد بانک هم قاعدتا یکی از راه های معقول برای این کار بود. ولی وقتی چنین سهام دارانی وجود ندارند و عملا هم کسی از مدیران دانشگاه در باب “بهره وری” استفاده از دارایی ها “حساب کشی” نمی کند آن ها چه انگیزه ای دارند که خود را به زحمت بیندازند و وارد کارهایی بشوند که ممکن است بعدا حتی برایشان دردسر هم بشود. نکته بسیار تلخ این جا است که به علت عدم پذیرش بخش خصوصی قوی و بزرگ از سوی دولت و صد البته مردم ایران بسیاری از موسسات بزرگ کشور ما مجبورند زیر برچسب همان عبارت های غیرانتفاعی و خیریه فعالیت کنند و نتیجه آن چیزی جز هم کاهش نوآوری، پایین بوده بهره وری و هدر دهی گسترده منابع در این سطح نیست.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید