این عنوان سخنرانی دارون عاجماوغلو در سری ترم ژانویه بود که هفته پیش ارائه کرد. سخنرانی در واقع خلاصهای از فصول اولیه کتاب جدید او و جیمز رابینسون (استاد هاروارد) است. این دو نفر قبلن هم کتاب مشهور “ریشههای اقتصادی دموکراسی و دیکتاتوری” را نوشتهاند که توسط جعفرخیرخواهان و علی سرزعیم به فارسی ترجمه شده است. اینجا میتوانید سرنخ بیشتری بگیرید.
سخنرانی با یک سوال مهم شروع میشود: چرا وضعیت اقتصادی آمریکای شمالی و جنوبی این قدر با هم فرق دارد؟ نویسندگان به سراغ تاریخ میروند و ماجرا را از حدود پنج قرن قبل که استعمارگران اسپانیایی آمریکای لاتین را تحت کنترل داشتند و انگلیسیها بخش شمالی قاره آمریکا شروع میکنند. اگر در ذهنمان مرور کنیم ظاهرن به لحاظ قابلیت کشاورزی و امکانات طبیعی دو قسمت این قاره تفاوت خیلی شدیدی با هم ندارند. آمریکای لاتین معادن مس و طلای فراوان دارد و به لحاظ کشاورزی و دامداری هم کشورهایی مثل آرژانتین تا همین اواخر جزو سرآمدان دنیا به حساب میآمدند. تمدنهای بومی هر دو بخش عملن توسط فاتحان غارت و نابود میشوند و لذا این هم نباید عامل مهمی در تبیین این تفاوت باشد. چه میشود که با وجود شرایط اولیه کمابیش برابر بعد از پنج قرن بخش مهمی از آمریکای لاتین با معضل فقر درگیر است و آمریکای شمالی جزو ثروتمندترین نقاط دنیا؟
نویسندگان پاسخ را در شیوه حکومتداری و نهادهای اجتماعی جست و جو میکنند. به اعتقاد آنها اسپانیاییها در جنوب نوعی حکومت غارتگرانه (Extractive) به وجود آوردند که اساس آن بر بردهداری یا اجبار نیروی کار محلی برای کار به نفع اربابان خارجی و انتقال ثروت حاصله به کشور اسپانیا بود. انگلیسیها با همین شیوه شروع کردند ولی وقتی دیدند که این روش خوب جواب نمیدهد شیوه دیگری در پیش گرفتند. مهاجرت داوطلبانه را تشویق کرده و مقرر کردند که به هر مهاجر مقدار خوبی زمین بدهند. ضمنن مهاجران دارای حق رای و مشارکت سیاسی بودند و لذا جامعهای درست شد که افراد بیشتری در سطح خرد دارای انگیزه نوآوری و رقابت و خلق ثروت بودند (طبعن میدانیم که این مشارکت مخصوص مهاجران سفیدپوست بود و این نظام سیاسی جریان بردهداری و استثمار بردهها و ساکنان بومی را تا چند قرن پس از آن متوقف نکرد). نویسندگان این نوع ساختار اجتماعی را دارای مشارکت حداکثری (Inclusive) مینامند و آنرا در تقابل با نظام غارتی بررسی میکنند و باقی ماجراها. کتاب صرفن به قاره آمریکا محدود نیست و در فصلهای بعدی کشورهایی مثل ژاپن و چین با هم مقایسه میشوند.
اسلایدهای سخنرانی از اینجا قابل دسترسی است و لذا میتوانید ماجرا را با جزییات بیشتری بخوانید.
یک سوال مهم که در سخنرانی مطرح شد (و اصولن یک سوال عمومی و مهم پیش روی این نوع مطالعات است) این بود که پیامدهای سیاستی (Policy Implications) این نوع مدلها چیست و درک ریشههای تاریخی و قدیمی چه کمکی برای سیاستگذاریهای امروز ما میکند؟ سوال من پیرو سوال قبلی این بود که آیا ساختار مشارکت حداکثری در همه شرایط جغرافیایی و تولیدی – به عمد نمیگویم شرایط فرهنگی و اجتماعی – قابلیت رشد و پایداری دارد؟ یعنی حتی اگر بدانیم که این نوع ساختار در بلندمدت بازده بیشتری دارد آیا توزیع منابع و شیوه تولید روی انگیزه طبقات صاحب قدرت برای گسترش شیوه مشارکتی تاثیر ندارند؟
این را هم در پرانتز بگویم که یک ویژگی مثبت عاجماوغلو (غیر از نوآوری و پرکاری و الخ) فروتنی و شکیبایی او در برخورد با سوالها است. در جمعهای مختلف این را دیدهام که تمام سوالات را به دقت و احترام گوش میکند و هر سوالی را خودش دوباره صورتبندی کرده و به چند سوال مشخصتر میشکند و میگوید که این سوالها هر کدام به کجای بحث مربوط هستند و چه اهمیتی دارند و چرا جالب هستند. البته در حین جوابدادن معمولن این را زیاد میشنوید که خب من در پاسخ به این سوال این مقاله را نوشتهام یا دارم برای پاسخ به این سوال به نوشتن مقاله جدیدی فکر میکنم و الخ 🙂
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید