• چه قدر عقلانی هستیم؟

    یک سوزن به خودمان بزنم.

    در تئوری تعادل عمومی یک شرط اساسی این است که مصرف‌کننده مطلوبیتش را از طریق انتخاب سبد بهینه کالاهای مختلف بیشینه می‌کند. به زبان ریاضی این شرط معادل این است که نسبت مطلوبیت نهایی هر کالا به قیمت آن باید برای همه کالاها برقرار باشد. شهود موضوع این است که اگر کالایی را مصرف می‌کنیم که مطلوبیت یک واحد اضافی آن (به نسبت قیمت) بیش‌تر از مطلوبیت کالای دیگری (نرمال شده با قیمت) در سبدمان است می‌توانیم از مصرف کالای دوم کاسته و به کالای اول بیفزاییم و مطلوبیت کلمان را افزایش دهیم.

    مثال زیر را در نظر بگیرید: برای کسی که چتر ندارد، مطلوبیت نهایی یک چتر چه قدر است؟ جواب من این است که خیلی زیاد. چتر نداشتن در یک روز بارانی ممکن است منجر به بیماری شود که هزینه زمانی و درمانی آن چند صدهزار تومان باشد. خب حالا مطلوبیت نهایی تبدیل چتر ضعیف به چتر خوب چه قدر است؟ جواب: به اندازه احتمال این که چتر بد یک شب طوفانی در باد بشکند و فردا صبح چتر نداشته باشیم و زیر باران سرما بخوریم.

    سوال تفاوت قیمت دو تا چتر چه قدر است؟ گاهی ۵۰۰۰ تومان (پنج دلار) و خیلی‌ها از جمله خود من گاهی آن پنج دلار را نمی‌دهیم و چتر بد می‌خریم.

    حالا سوال بعدی: قیمت یک وعده غذای معمولی در رستوران ایرانی در خارج چه قدر است؟ ۱۰-۲۰ دلار.

    ما راحت آن ۱۰-۲۰ دلار را می‌دهیم و معمولن بهش فکر نمی‌کنیم (فرض کنیم زمان آماده کردن غذا در خانه با زمان رقتن به رستوران برابر است). در زمان خریدن چتر ولی بالا و پایین می‌کنیم و ۵ دلار را نمی‌دهیم و چتر ارزان می‌خریم. آیا واقعن مطلوبیت یک وعده غذای بیش‌تر در رستوران بیش از داشتن یک چتر به‌تر و مریض نشدن در فردای روز طوفانی است؟

    یک کوله بزرگ داشتم که ۳۰ یورو خریده بودم و فکر کنم تا الان چند صد دلار به خاطر ندادن چمدان دوم به بار یا اضافه بار در پروازهای مختلف برای من صرفه‌جویی به بار آورده است. به توصیه دوستی یک بار صد دلار دادم و جی‌پی‌اسی خریدم که باز توی این یکی دو سال چند برابر قیمتش بابت اجاره نکردن این وسیله موقع اجاره ماشین برایم صرفه‌جویی داشته است. موقع خریدن هر دو وسیله کلی تامل کرده بودم.

    از این مثال‌ها در زندگی هر کدام‌مان فراوان است. سرمایه‌گذاری‌های ساده‌ای که بازده سریع و چند صد درصدی به بار می‌آورند. تئوری مطلوبیت بهینه می‌گوید احتمالن باید قبل از هر کار دیگری پول‌های‌مان را صرف این نوع وسایل به اصطلاح اهرم‌کننده (Leverage) بکنیم. در عمل چه قدر این کار را می‌کنیم؟

    مثال‌های‌تان را از این وسایل بنویسید. شاید از هم‌دیگر یاد گرفتیم و وسایل اهرمی خریدیم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها