• کلافه

    بعضی وقت‌ها مثل ام‌روز واقعن کلافه می‌شوم. صادقانه نمی‌دانم فردا صبح که بیدار شدم چه کار باید کنم. پس فردا هم همین طور و الخ. واقعیت تحقیق در اقتصاد بعضی وقت‌ها از حد تحمل روحی من خارج است. تمام میوه‌های پایین دست را چیده‌ای (که پاداش خاصی ندارد) و میوه‌های بالادست نیاز به نوآوری دارند که روند خطی ندارد. گاه می‌شود که آدم دو هفته تمام با یک موضوع سر و کله می‌زند و یک سانتی‌متر پیش نمی‌رود. این من را کلافه و خسته می‌کند.

    بعضی وقت‌ها آرزو می‌کنم کاش جای کسانی بودم که کار خطی دارند. مثل دوستانم که برنامه‌نویس یا در کار مشاوره هستند یا سازه طراحی می‌کنند. قبلن کارهایی از این دست کرده‌ام و می‌فهمم چه فرقی با تحقیق در اقتصاد دارد. مثلن مدتی کار ساخت و تولید به کمک رایانه (CAD/CAM) می‌کردم. چند سالی هم کار تجزیه و تحلیل سیستم و فناوری اطلاعات. خوبی این تیپ کارها این است که فضای کارت مبهم نیست. ممکن است حجم کار زیاد باشد. ممکن است جواب نهایی روشن نباشد ولی مسیر روشن است. فوقش ده تا گزینه داری که باید تک‌تک و خردخرد بررسی کنی و یکی را انتخاب کنی. در هر صورت می‌توانی روزی ده ساعت کار کنی و خروجی ده ساعتی را به چشم ببینی. در این صورت می‌توانی حتی به خودت فشار بیاوری که دو ساعت بیش‌تر کار کنی ولی وقتی مثل من مثلن در طول یک روز هیچ نتیجه‌ای نگیری دیگر انگیزه‌ای هم برای شروع کار از صبح زود یا تا دیروقت نداری چون صفر همیشه صفر است.

    کارهای خطی مثل برنامه‌نویسی به من خوش‌حالی عملیاتی می‌دهند. به این معنی که حداقل آن لحظه که کار را انجام می‌دهم خوش‌حال و مشغول هستم. فوق ممکن است شب که بر می‌گردم با خودم فکر کنم که این چه کاری است که من می‌کنم و دچار مسایل فلسفی شوم ولی حداقل در طول روز حالم خوب است. در اقتصاد هم البته گاهی می‌شود کار خطی کرد ولی من شانس نداشتم از این کارها بکنم. مثلن اگر کارم این بود که یک حجم بزرگ داده را بالا و پایین کنم حداقل تکلیفم را می‌دانستم و پیش‌رفتش را با چشم می‌دیدم. یا اگر قرار بود مثل برخی تحقیقات در ایران یک مدل VAR را روی عرضه پول و مصرف انرژی و قیمت سهام و ارز بزنیم و قدم‌های استاندارد را تک‌تک اجرا کنیم.

    می‌فهمم که اگر قرار بود کارم ریاضی محض یا نظریه منطق و حوزه‌هایی از این دست باشد این کلافه‌گی‌ام حتی بیش‌تر هم می‌شد. این است که زیاد شکایت نمی‌کنم ولی ام‌روز واقعن خسته شده بودم از بس که همه کارهایم به نقطه‌ای رسیده‌اند که تولید هر پاراگراف یک هفته دور خود چرخیدن لازم دارد و این خیلی ضد روحیه و ضد بهره‌وری و وقت‌تلف کن است. چیزی که نگرانم می‌کند این است که اگر فضای تحقیق دانش‌گاهی تا آخر این باشد من آدمش نیستم چون انضباط لازم را ندارم و در طول زمان افسرده می‌شوم. کار تحقیقاتی زودبازده و تا حدی کاربردی برای من به‌ترین گزینه بین همه شغل‌های ممکن است ولی فرصت‌هایش برای کسی با شرایط و علایق من محدودتر است.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها