دو سه روز پیش اتفاق نادر و بسیار دلپذیری رخ داد. به واسطه یک کلاس دانشگاهی و از سر شانس و تصادف با دو دوست ایرانی آشنا شدیم که خود آنها هم دو ساعت پیش با هم آشنا شده بودند. هر دو سالهای طولانی در قم تحصیل کرده بودند و بعدن هم دکترای فلسفه غرب خوانده بودند و برای کار پژوهشی موقتن خارج از ایران بودند. شب یکی از دوستان دو نفر دیگر را به شام دعوت کرد و ماحصلش گعده طولانی شد که در این شش هفت سال اقامتم در اینجا هرگز مشابهش را نداشتم. از هر دری در احوالات فلسفه در ایران سخن گفتیم، از آیپیام و فلسفه علم شریف و انجمن حکمت و فلسفه و موسسه دانش و پژوهش و موسسات قم و همایش فلسفه و … و احوالات و کارهای آدمهایی که من یا به واسطه شاگردیشان در گذشته یا ارتباطات شخصی یا خواندن کارهایشان میشناختم. خلاصه به تعبیر دوستی که بعدن فهمیدم این دو نفر هم او را میشناسند گفت و گوی بس لذیذی بود.
یک نکته مهم که یکی از دوستان گفت و به نظرم ارزش نوشتن دارد این است که یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای دو دهه اخیر در حوزه را آقای ملکیان میدانست. جالب است که دوستان میگفتند که تاثیرگرفتگان از آقای ملکیان لزومن به لحاظ سیاسی و فکری همخط او نیستند ولی تاثیر روششناختی و مفاهیم علمی را از او برگرفتهاند. این را هم به واسطه شخصیت آقای ملکیان میدانستند که اهل مریدپروری و حلقهسازی نیست که بخواهد افراد را مشابه خودش کند. الگوی کمنظیری است این مرد فاضل و وارسته. آرزوی تندرستی و تداوم عمر پربرکتش را دارم.
یک نتیجهگیری هم خود من از مجموعه گفت و گوهای اخیرم با دوستانی از این نوع دارم و آن اینکه امثال ما چه قدر کم از محتوای کارها، مناسبات و تحولات موسسات مستقر در قم میدانیم و گاه بر اساس این فهم ناقص یا غلط چه تحلیلهای ضعیفی میکنیم. این هم درسی بود که شاید باید به اشتراک میگذاشتم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید