الان از سفر برگشتم و دیدم که ظاهرا خبرهای رسمی از حرکت کردن به سمت نقدی کردن یارانه ها منتشر شده است. می خواستم بحث را درباره برنامه اول ادامه بدهم ولی اتفاقا این مبحث هم به موضوع مربوط است و می شود چند کلمه ای راجع به آن صحبت کرد:
۱) چرا به لحاظ تئوریک پرداخت نقدی یارانه به تر از ارائه کالای یارانه ای است؟ یک مثال ساده: فرض کنید قیمت نان ۱۰۰ تومان است و ۲۰۰ تومان یارانه روی آن پرداخت می شود و فرد هم روزانه یک نان مصرف می کند. حال قیمت نان را واقعی می کنیم (۳۰۰ تومان) و ۲۰۰ تومان را نقدی به حساب فرد واریز می کنیم. درآمد او اکنون ۲۰۰ تومان بیش تر شده ولی قیمت نان هم شده ۳۰۰ تومان. اگر دقت کنید فرد می تواند با حفظ سید مصرف قبلی روی بقیه کالاها همان یک نان قبلی را بخرد (یعنی حداقل در وضعیت قبلی است) ولی می تواند کار دیگری هم بکند و آن این که ۲۰۰ تومان را مثلا خرج مقداری پنیر کند و نان کم تری بخرد. اگر فرد این کار را بکند از تئوری ترجیحات آشکار شده می دانیم که این وضعیت را به حالت قبلی ترجیح می دهد. در حالی که در نظام یارانه نان مجبور بود فقط نان را دریافت کند و نمی توانست انتخاب کند که مثلا سوبسید کم تری برای نان دریافت کند و به جایش پنیر بخرد. به قول فرنگی ها “موهبت نقدی به از موهبت کالایی”
۲) موضوع ممکن است یک استثنا داشته باشد ولی قطعا این استثنا نان یا بنزین نیست. اگر دولت ها علاقه مند باشند که در مصرف فرد مداخله کرده و با ملاحظات عمومی او را تشویق کنند که بیش از مقدار مورد نظر خودش مصرف کند ممکن است فقط یارانه کالایی پرداخت کنند. شیر و کتاب ممکن است مثال هایی از این موارد باشند که مثلا دولت علاقه مند باشد که هر شهروند حتما مقدار مشخصی شیر را در روز دریافت کند و می داند که اگر یارانه را نقدی پرداخت کند ممکن است برخی آن را به جای خرید شیر مثلا صرف خرید سیگار کنند. ولی این موارد اولا محدود است و ثانیا می توان در مورد مشروعیت برخی موارد آن (مثلا کتاب) تردید ابراز کرد. به این معنی که می شود پرسید که چرا دولت حق دارد که شهروندان را تشویق به مصرف یک کالا بیش از حد مورد علاقه آن ها کند و نیز از کجا حق دارد که منابع عمومی را صرف تشویق مصرف یک کالای خاص که مورد ترجیح یک گروه خاص (مثلا روشن فکران) است بکند.
۳) نقدی کردن یارانه ها یک تاثیر مهم در بهینه سازی سرمایه گذاری بنگاه ها دارد. وقتی دولت کالای یارانه ای به تولیدکننده می دهد (مثلا آرد ارزان به نانوایی ها) آن وقت در بسیاری از تصمیمات بنگاه ها هم به صورت بوروکراتیک دخالت می کند. مثلا ممکن است در مورد این که نانوایی کجا تاسیس شود هم تصمیم بگیرد. نتیجه این می شود که گاهی در یک محله هیچ نانوایی یافت نمی شود و گاهی در یک کوچه تجمع نانوایی شکل می گیرد. اگر وضعیت قبلی لغو شود بنگاه ها راسا دست به بهینه سازی فردی می زنند. مثلا نانوایی ها ممکن است نان های متنوع تری ارائه کنند یا خدمات جدیدی را در آن ادغام کنند (مثلا تحویل نان تازه دم در) و غیره و یا با تشخیص درست مناطق دارای کم بود در آن جا سرمایه گذاری کنند.
۴) اصولا دست کاری در قیمت باعث اختلال (Distortion) در تصمیمات مصرف کننده می شود. وقتی مثلا نان یا بنزین یارانه ای است فرد قیمت واقعی آن را حس نمی کند و بیش از حد بهینه مصرف می کند. به زبان ساده وقتی نان ۳۰۰ تومان فروخته شود و فرد هم ۲۰۰ تومان پول نقد در جیبش دارد نان هم به کالایی گران تبدیل می شود که فرد قدر آن را می داند.
۵) اگر یارانه کالاها حذف شود چه تاثیری روی قیمت عرضه آن کالا در بازار می گذارد؟ در بازار رقابتی حذف یارانه عینا به مصرف کننده منتقل می شود و البته چون تقاضا کم تر می شود ظرفیت تولید بنگاه ها هم در تعادل کاهش می یابد (معنی اش این است که مثلا برخی نانوایی ها تعطیل می شوند و یا تعدادی از کارگران نانوایی بی کار می شوند). اگر تولیدکننده دارای قدرت بازار باشد موضوع کمی پیچیده تر می شود و به پارامترهایی مثل قابلیت جانشینی کالای گران شده با کالاهای دیگر در فرآیند تولید و کشش تقاضای مصرف کننده بستگی دارد ولی به هر حال همه افزایش قیمت به مصرف کننده منتقل نمی شود.
۶) آیا هدف مند کردن یارانه ها صرفا با پرداخت نقدی ممکن است؟ نه لزوما. گاهی می توان با پرداخت یارانه به کالاهایی که گروه مصرف خاص دارند دریافت یارانه را هدف مند کرد. مثلا فرض کنید یارانه به کتاب پرداخت شود. آن وقت کسی که کتاب خوان نیست اساسا به سمت دریافت این یارانه نمی رود (چون باید بخشی هم از جیب خودش پرداخت کند). در مورد مواد غذایی هم این بحث مطرح است که اگر یارانه به کالاهایی پرداخت شود که عمدتا اقشار ضعیف آن را مصرف می کنند ممکن است بتوان بخش اصلی یارانه را به گروه هدف منتقل نمود (نان مثال تقریبی برای این موضوع است. با توجه به این که ثروت مندان معمولا از برنج در تغذیه استفاده می کنند یارانه نان بیش تر نصیب اقشار ضعیف می شود).
۷) مفاهیم طراحی مکانیسم در این مبحث می تواند بسیار مفید باشد. یک مفهوم ساده می تواند این باشد که مکانیسم را طوری طراحی کنیم که فقط عامل های واجد شرایط در صف دریافت یارانه (نقدی و غیرنقدی) قرار گیرند و عامل های غیرنیازمند اصلا وارد صف نشوند. یک مثال ملموس (و احتمالا غیرعامدانه) صفی است که برای دریافت کالای یارانه ای در مقابل فروش گاه هایی مثل سپه در ایران شکل می گیرد. دریافت کالای یارانه ای نیازمند صرف زمان است و کسی که قیمت وقتش از حد مشخصی بالاتر است ایستادن در صف برایش غیربهینه است. حال آن که کسی که قیمت وقت پایینی دارد (و لذا واجد شرایط دریافت یارانه است) ایستادن در صف را بهینه می یابد. این مکانیسم البته به ترین گزینه (First Best) نیست چرا که وقت افراد در صف تلف می شود ولی این را می دانیم که وقتی افراد اطلاعات خصوصی در مورد نوع خود دارند چاره ای جز تحمل مقداری ناکارآمدی یا به قول معروف سوزاندن پول برای تفکیک نوع مطلوب از غیرمطلوب نیست.
۸) سوال آخر و مهم این است که تاثیر حذف یارانه برخی از کالاهای اساسی روی سطح عمومی قیمت ها چیست؟ پاسخ این سوال حداقل برای من آسان و بدیهی نیست چرا که حذف یارانه باعث جا به جایی تقاضا از کالاهای یارانه دار به سمت بسیاری از کالاهای جای گزین می شود و لذا قیمت نسبی بسیاری از کالاها دست خوش تغییر خواهد شد. این که وضعیت جدید چیست نیازمند ساختن یک مدل مناسب تعادل عمومی برای اقتصاد ایران و بررسی پاسخ آن به شوک های از این نوع است که نمی دانم آیا کسی تا به حال این کار را انجام داده یا نه.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید