مفاهیمی مثل آخر هفته، روز تعطیل، استراحت، مهمانی، تماشای تلویزیون یا حتی کتاب غیردرسی خواندن تقریبا از مجموعه لغاتم پاک شده است. اغراق نمی کنم. این دقیقا اتفاقی است که افتاده است. چند ماهی است که هفت روز هفته کار می کنم و اکثر آخر هفته هایم در دفتر کار می گذرد. بنده خدا مریم واقعا تحمل می کند و چیزی نمی گوید. تمام امیدم به ۲۰ روز تعطیلی است که وسط تابستان خواهم داشت و البته بخشی اش باز یک جوری به درس و این ها مربوط خواهد بود خوش بختانه از نوع تدریس نه تحصیل.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید