رفقای مقیم یو اس می گم بهتون بد نگذره یک موقع. تا الان سه تا درس با سه تا استاد آمریکایی از سه دانشگاه خیلی معروف داشتم. سری های زمانی مالی با تسای از شیکاگو، نظریه تصمیم با بلوم از کرنل و قیمت گذاری دارایی ها با ورنر از مینه سوتا. امتحان هر سه نفر گلابی به معنای واقعی بود. دقیقا مدل آمریکایی: اگر تعریف ها را بدانی می توانی همه سوالات را حل کنی. هر سه را شب امتحان خواندم و از هر سه هم نمره الف گرفتم یا می گیرم. ما واقعا داریم این جا شکنجه می شویم با این امتحان های مدل المپیادی استادان اروپایی. بعدش هم موقع پذیرش نمره ها را نگاه می کنند و می گویند چرا معدلتان ب است و الف نیست.
پ.ن: آقا من این پست را با لحن شوخی و مزاح نوشتم ولی انگار قضیه جدی شد و مخالف و موافق پیدا کرد. ظاهرا باید برای برخی رفقا که متوجه لحن نوشته نشده اند توضیح بدهم که نمونه آماری من فقط این سه تا است (ان شاا… به زودی یک نفر از ایلی نوی و یک نفر از برکلی را هم تجربه خواهیم کرد) و معلوم است که نمی شود روی آن حرف زد. مجبور شدم این را بنویسم که کسی برداشت جدی بودن از این پست نکند و احیانا رگ های غیرت آمریکاییش بیرون نزند (برخی کامنت ها را ببینید). متاسفانه بر خلاف آمریکا حداقل در موسسه ما نمره ها را روی منحنی نمی برند و این از حیث معدل خیلی به ضرر ما تمام می شود. ضمنا جهت اطلاع برخی دوستان دیگر این جا بحث بیزنس اسکول نیست بل که بحث تحصیلات تکمیلی اقتصاد است. بین اقتصاد و بیزنس مقدار قابل توجهی تفاوت وجود دارد!
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید