یک تجربه بامزه مکرر برایم این است که خیلیها در برخورد اول میگویند که با وبلاگت خیلی فرق داری. وقتی دلیلش را میپرسم میگویند چون فکر میکردیم خیلی تریپ ام.بی.ای و بیزنس و سود و اینها هستی! خوب من اصراری ندارم این تصور را اصلاح کنم چون این طوری بامزهتر است ولی برای تفنن مطلبی را که در نقد این رشته برای مجله صنعت و توسعه نوشتم را اینجا به اشتراک میگذارم. دقت کنید که به دلایلی این مطلب بسیار محافظهکارانه نوشته شده است و نقد واقعی من تند و تیزتر از اینها است. به نظرم مشکل اساسی ام.بی.ای این است که قرار است مدیران پرقدرت آینده را تربیت کند ولی روی بینش و منش و عمقی که این مدیران باید داشته باشد تمرکز نمیکند. روی این پرقدرتش تاکید دارم چرا که بخش مهمی از امورات کلیدی جامعه فردا به دست این افراد میافتد بدون اینکه لزومن برای رهبری در این سطح آموزش دیده باشند.
جالب اینجا است که رشته ام.بی.ای به دلیل سطحی بودنش به اندازه کافی مورد نقد افراد از چپ و راست هست ولی نسخههای چپگرای آن که با اسامی متفاوت و جذابی ارائه میشوند و خیلی به کار کسانی که قصد فعالیت در “بیزنس” حقوق بشر و امثال آنرا دارند میخورد نه تنها مورد انتقاد قرار نمیگیرند بلکه پرافتخار و مدعی به کارشان ادامه میدهد. دوست دارم یکبار مطلب مفصلی در باب “اقتصاد سیاسی چپ بودن در جوامع غربی” بنویسم و نشان دهم چه طور برای افرادی با شرایط خاص “بهینه” است که ژست چپ بگیرند. علاوه بر دوست دارم بحثی بکنیم در باب اینکه چه طور میتوان در سبک زندگی و رویکرد اساسی به حل مسایل “چپ” بود ولی برای طراحی جامعه بر اساس آرمانهای “راست” فعالیت کرد. بخشی از نقدم به رشته ام.بی.ای و فرهنگ حاکم بر تحصیل و کار آن به همین “چپ” نبودن در رفتار شخصی بر میگردد.
بگذریم. این هم فایل مطلب .
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید