شاگرد اول پروری : در ادامه مطلب قبلی
این اصطلاحی بود که در ایمیل دوست ندیده و فرهیختهام «امیر» دیدم. شاگرد اول پروری نتیجه مستقیم سیستم رقابتی برای ورود به دانشگاه است. به نظرم وقتی صحبت از اصلاح نظام آموزش و پرورش میکنیم باید به محدودیت ظرفیت نظام آموزش عالی به عنوان یک واقعیت خیلی مهم و مانع این اصلاح، توجه داشته باشیم. محدودیت فرصتهای شغلی در بازار کار شانس کاریابی برای دارندگان مدرک دانشگاهی را زیاد میکند و در نتیجه تقاضا برای تحصیلات عالی زیاد است. وقتی محدودیت ظرفیت داریم مجبوریم از بین آدمها عدهای را انتخاب کنیم که در شرایط فعلی، کنکور ممکنترین و مطمئنترین راه آن است. تا وقتی مسابقه برای ورود به دانشگاه هست، دانشآموزان و مدارس خود به خود وقت و انرژی بیشتری را برای دروسی که برای مسابقه مهم است تخصیص خواهند داد که نتیجهاش میشود همین سیستم فعلی. لذا وقتی داریم از سیستمهای کشورهای اروپایی صحبت میکنیم نباید از این واقعیت ساختاری که راه را برای اینگونه اصلاحات میبندد غافل شویم. آموزش مهارتهای زندگی در این کشورها به این دلیل امکانپذیر است که شانس ورود به دانشگاه تقریبا برای همه وجود دارد و در نتیجه دانشآموزان میتوانند به دروس دلخواهشان بپردازند.
با توجه به این محدودیت مهم، شاید عملیترین راه ممکن در حال حاضر این باشد که اول سهم درسهای غیر علمی (منظورم از علم یعنی علوم طبیعی و ریاضیات) در برنامه آموزشی مقداری بیشتر شود و ثانیا اقداماتی برای اصلاح محتوی و بهبود کیفیت تدریس دروس موجود صورت گیرد. هر چند که این پیشنهاد هم فورا به مانع ساختاری دیگری به اسم محدودیت منابع مالی بخش آموزش و پرورش و کیفیت نیروهای انسانی آن بر میخورد. خلاصه تحولاتی از این نوع در همه جای دنیا مشکل و در یک کشور فقیر مثل ایران مشکلتر است ولی دلیل نمیشود که در مورد چشمانداز تحول و راههای آن صحبت نکنیم.
دیدگاهتان را بنویسید