اگر مرحوم طالقانی زنده میماند آیا سرنوشتی بدتر از آقای منتظری در انتظار او نبود؟ چرا میرحسین و کروبی الان این قدر محکم ایستادهاند؟ چرا خواهر و همسران شهید باکریها این نامهها را مینویسند و این مصاحبهها را میکنند؟ چرا پسران شهید بهشتی وسط ماجرا هستند؟ چرا خانواده شهید قدوسی× مراسم ترحیمش را لغو میکنند؟ چرا سید حسن شجاعانه به احمدینژاد و حامیانش بیاعتنایی میکند؟ چرا بیت آیتالله خمینی این قدر به اصلاحطلبان نزدیک است؟ چرا پدر شهید جهانآرا این قدر برای موسوی مایه گذاشت؟ …
میدانیم دهه شصت دهه ایدهآلی نبوده و همه آن مشکلات را داشته است. دامان خیلیها هم از آن مشکلات و تنگنظریها (البته تا حدی غیرقابل اجتناب) پاک نیست. ولی سوال این است که چه فرقی بین تندروهای آن دهه با سرکوبگران الان است؟ آیا سعید حجاریان دهه شصت با صادق محصولی این روزها تفاوتی دارد/ندارد؟ چرا بسیاری از انقلابیهای آن موقع الان شجاعانه پای مطالبات آزادیخواهانه ایستادهاند و هزینه میدهند؟ آیا این تفاوت بین آدمهای آن دهه و این روزها فقط یک تصادف است یا میتوان ریشههایی از تفاوتهای شخصیتی و فکری را از دل تاریخ بیرون کشید و حتی این تفاوتهای ظریف و غیربدیهی را در آن روزها هم ردیابی کرد؟ من سالها است که به دنبال جواب این سوالم و شواهد و فرضیههایم را از خلال گفت و گوها و خواندههایم در ذهنم انباشتهام. هنوز نمیتوانم چیزی بنویسم چون تئوری منسجمی ندارم ولی حداقل میدانم یک سوال خیلی مهم وجود دارد که کمتر کسی به آن میپردازد: “چه عاملهایی توضیح میدهد آیا که یک فرد یا جریان تندرو میتواند ده یا بیست سال بعد آزادیخواه و/یا برابرطلبی جدی و صادق شود؟” پاسخ این سوال هم باعث میشود تاریخ گذشته را یکسویه و غیرمنصفانه نخوانیم (من هم گاهی دچار همین مشکل میشوم) و هم برای از این به بعد درک درستتری از ساخت جامعه و کنشگران داشته باشیم.
× در بسیاری از جلساتی که با مدیران دولتی داشتهام اولین سوال این بود که آیا نسبتی با شهید قدوسی دارم؟ جوابم این بوده که تنها نسبتم رفاقت و ارادتم نسبت به پسران ایشان است. با این که چند سالی محمدعلی را ندیدهام ولی وقایعی اتفاق افتاده که این ارادت دو چندان شده است. خدا همهشان را حفظ کند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید