رقابت برتراند (Bertrand) مفهومی شناخته شده در نظریه بازی و اقتصاد صنعتی است. به طور خلاصه این رقابت زمانی رخ میدهد که بازیگری که در یک متغیر برتر از آن یکی باشد کل بازار را از آن خودش میکند. مثلن دو فروشنده کالاهای همسان را در نظر بگیرید. هر کس قیمت اندک کمتری بدهد (صرفنظر از موضوعات مثل صف و معطلی) کل فروش را از آن خودش میکند. این وضعیت باعث میشود تا طرفین بر سر کاهش قیمت آن قدر به جان هم بیفتند و این جنگ را تا جایی ادامه دهند که دیگر کسی امکان کاهش قیمت را نداشته باشد. اگر اندازه بازار ثابت باشد فروشندگان از این جنگ قیمت هیچ طرفی نمی بندند ولی مصرفکنندگان حسابی مشعوف میشوند.
ماجرای افزایش جذابیت بصری زنان در عصر مدرن هم ساختاری کمابیش شبیه این دارد. جزیرهای را در نظر بگیرید که دو زن و دو مرد در آن هستند. دو مرد در همه ابعاد مثل هم هستند جز اینکه یکی از مردان از آن یکی قویتر است و لذا برای زنان جذابتر. ساختار ازدواج در جزیره هم تکهمسری است. رقابت بین دو زن برای جلب توجه مرد شروع میشود و هر زنی میداند که اگر آراستهتر و زیباتر ظاهر شود شانسش برای ازدواج با مرد بیشتر میشود. طبیعی است که زن دیگر هم بیکار نمینشیند و وارد این مسابقه میشود. دست آخر هر دو زن به شدت آراسته هستند و ممکن است بابت این آراسته بودن زحمت خیلی زیادی را هم متحمل شوند (کمرهای به غایت باریک و لباسهای شب شکنجهآور و تنگ زنان اروپایی در قرن نوزدهم را به یاد بیاورید). آراستگی زنان باعث میشود تا مردان جزیره لذت بصری بیشتری به دست آورند و نشاط بیشتری در جزیره حاکم شود ولی چیزی در شانس ازدواج دو زن عوض نخواهد شد. مرد جذابتر نهایتن زن مورد نظر را بر اساس فاکتورهایی غیر از آراستگی انتخاب خواهد کرد (چون هر دو زن به غایت آراسته هستند). حال اگر هر دو زن تصمیم میگرفتند که جنگ آراستگی را کنار بگذارند نهایتن تخصیص زنان و مردان همان میشد ولی زنان دیگر متحمل این هزینه اضافی نمیشدند.
میدانم که خوانندگان اینجا آدمهای فهمیمی هستند و بیخود سر اینکه چرا در مثال زنان باید توجه مردان را جلب کنند و نه برعکس بحث نمیکنند چون میدانند فقط مثال بوده. در دنیای واقع تعداد زن و مرد بینهایت زیاد است و لذا حتی زنان و مردان نسبتن جذاب هم انگیزه دارند تا بر جذابیت خود بیفزایند تا با جذابترین فرد زیرمجموعه همگروه خود در طرف مقابل جفت (Match) شوند. هر دو جنس هم در مسابقه افزایش جذابیت حضور دارند و لزومن همه این مسابقه هم چیز بدی نیست. مثلن تحصیلات بالاتر در دنیای امروزی فاکتوری است که جذابیت را برای هر دو جنس بالاتر میرود ولی از طرف دیگر منافع اجتماعی هم دارد. در اینجا رقابت جفتیابی، موتور رقابتی را روشن میکند که نهایتن منفعت اجتماعی را هم افزایش میدهد. یا در هر دو طرف، افزایش جذابیت از طریق مثلن خوشبو بودن و ظاهر و هیکل معقول داشتن هم رقابتی سازنده است که باعث میشود پایه زیباییشناختی و حتی سلامت فیزیکی جامعه ارتقاء پیدا کند. (در حد یک حدس: در جوامعی که زنان قدرت چانهزنی بالایی دارند مردان جوان به طور متوسط انگیزه خیلی بیشتری دارند تا وزن خود را تحت کنترل نگه دارند تا جوامعی که مرد دست بالا دارد و زن قدرت انتخاب کمتری دارد)
با این همه من مطمئن نیستم که رقابت روی محورهایی که فراتر از یک بهبود زیباییشناختی طبیعی (مثل شانه کردن موی سر)، به طور خاص جذابیت جنصی زنان را زیاد میکند (مثال بارزش برای من کفش پاشنه بلند، دامن تنگ کاری و لوازم آرایش است) کارکرد چندان مفیدی داشته باشد. قبول دارم که بلاخره اثر زیباییشناختی دارد ولی این اثر در مقابل هزینههایی که زنان متحمل میشوند تا در این رقابت بینتیجه (با همان تعریف پاراگراف اول) شرکت کنند ممکن است خیلی کوچک باشد.
یک تصمیم جمعی برای متوقف کردن این رقابت شبیه تصمیم آمریکا و شوروی برای توقف مسابقه خلع سلاح یا توقف جنگ قیمت بین شرکتها است که نهایتن هر دو شرکت از آن منتفع میشوند. مثل مشتری که از توقف جنگ قیمت ضرر میکند، مردان البته از تصمیم جمعی زنان برای خروج از رقابت بر سر جذابیت جنصی ظاهری ضرر میکنند چون لذت بصریشان کاهش مییابد ولی این چه اهمیتی دارد وقتی زنان زندگی راحتتر و جسم سالمتری خواهند داشت. ادبیات روی اثرات منفی رژ لبهای غیرمرغوب و مواد شبیه آن روی سلامت پوست زنان به اندازه کافی بزرگ است.
میتوان مدل ساده فوق را در ابعاد مختلف توسعه داد و به نتایج دیگری هم رسید. یک توسعه محتمل نقش علامتدهی آرایش و لباس در جوامع مختلف برای بیان جنبههای پنهان است. خوشلباسی زنان ممکن است علامتی از خوشسلیقهگی در سایر ابعاد زندگی (مثلن دکوراسیون منزل) باشد، نوع آرایش ممکن است علامتی از میزان فعالیت جنصی زنانه باشد (احتمالن شبیه نقشی که برخی تاتوهای مردان در غرب دارد) و یا عطر و لوازم آرایش گرانقیمت نشانگر تحصیلات و موقعیت شغلی باشد. در این صورت ممکن است تحلیل قبلی مقداری تغییر کند. طبعن نقش صنعت آرایش هم این وسط مهم است که به این مسابقه دامن میزند. هر چند این طرف و آن طرف شرکتهای آرایشی را دیدهام که روند رو به رشد بازگشت به زیبایی طبیعی را درک کردهاند و برای همین رفتار تبلیغ میکنند.
پ.ن: تعادل کورنو به کل اشتباه بود منظورم رقابت برتراند بود. این طرف به موازات داشتم مدل رقابت کورنو برای صنعت پالایشگاه نفت را حل میکردم ذهنم همان کلمه را کپی کرد توی پست وبلاگ. شرمنده
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید