• پاسخ‌هایی به یک منتقد رادیکال: پول دانش‌کده‌های اقتصاد از کجا می‌آید؟

    دوست اول گفته بود “پول دانش‌کده‌های اقتصاد را کمپانی‌های بزرگ می‌دهند و لذا تحقیقات اقتصاد هم لاجرم باید در خدمت توجیه رفتار آن‌ها باشد ! “. من به حال این درک سطحی تاسف خورده بود. شقاق این طوری از موضع رفیقش دفاع می‌کند: ۱) آیا سیستم های آموزشی جهت گیری کلی بر علیه بنیادهای نظم فعلی جهان دارند؟ ۲) آیا در یک سیستم اختصاص بودجه به تحقیقاتی که به “سیستم”(این لغت عمدن ترجمه نشده) ضربه بزند با نظریه رفتار عقلایی تطابق دارد؟ اگر جواب دو سوال فوق خیر است برای چی تصویر ساده لوحانه “بودجه دانشکده اقتصاد از کمپانی بزرگ می آید” را میسازید و از اذعان به اینکه نظم موجود منابع در دسترس را برای بازتولید خود به کار میگیرد طفره میروید؟

    پیش از سوالات قبلی پیش‌نویس پستی را نوشته بودم که در آن به صورت جزیی نشان داده بودم که چه قدر گزاره قبلی ساده‌لوحانه است. بعد دیدم خود سوالات سه گانه فوق از هرچیزی به‌تر نادانی یا مغالطه دوستان را نشان می‌دهد و نیازی به خسته کردن خوانندگان با مشخص کردن جزییات تامین مالی دانش‌کده‌های اقتصاد (عمدتن بودجه‌های تحقیق دولتی در اکثر کشورها (درست همانند بقیه رشته‌های به اصطلاح منتقد)، کشاورزان و صنایع محلی، وقف‌های فارغ‌التحصیلان، شهریه دوره‌های ام‌بی‌ای، حق‌الزحمه دانش‌گاه بابت تدریس دروس عمومی، سازمان‌های بین‌المللی و البته کمک‌های شرکت‌ها و …) و الخ نیست. در منطق دوستان می‌توان کلن نظام بازار آزاد و تضاد منافع و تعامل‌های درون آن (دولت، مصرف‌کنندگان، سرمایه‌گذاران خرد، کارآفرینان، صندوق‌های بازنشستگی، سازمان‌های غیردولتی و الخ) را که همه‌گی در درون این “سیستم” ولی بر اساس منافع متفاوتی فعالیت می‌کنند و دانش‌کده‌های اقتصاد هم در تحقیقات مختلف عملن منافع این گروه‌‌ها را نمایندگی می‌کنند را کلن به مفهوم “شرکت‌های بزرگ” فروکاست و در یک نگاه “سیستم نگر” و “فرای جزء‌نگری” حکم داد و اصلن هم از بابت این بازی با کلمات و یک‌کاسه‌سازی‌ها ناراحت نشد.

    راستی چه کسی گفته است که شرکت‌های بزرگ لزومن در هر شرایطی و همیشه بد هستند؟ اولن صاحب واقعی خیلی از شرکت‌های بزرگ دست آخر میلیون‌ها نفر از شهروندان هستند که مستقیم و غیرمستقیم پول خودشان یا ذخیره بازنشستگی‌شان را در شرکت‌ها سرمایه‌گذاری کرده‌اند، پس دست آخر پشت منافع این شرکت‌ها کسی جز این سهام‌داران نیست. ثانین تمایل شرکت‌ها به اعمال رفتار انحصاری و تخریب محیط‌زیست و غیره را همه می‌دانند و به این خاطر از مقررات‌گذاری‌های لازم حمایت می‌کنند ولی همین شرکت‌های بزرگ خیلی جاها منبع نوآوری و کارآیی هستند که خارج از این مقیاس‌ها به دست نمی‌آید.

    یکی از راه‌هایی که برای نشان دادن ضعف استدلال این نوع رفقا کاربرد دارد اخته کردن مفاهیم پرطنینی (مثل همین شرکت‌های بزرگ) است که کاربرد تبلیغاتی خوبی برایشان دارد. تحلیل مفهوم و بیرون ریختن جزییاتش معمولن آن‌را از آن وجه تبلیغاتی که دوست دارند خالی می‌کند.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها