چند وقت پیش که پستی در مورد زمانهای کمبود مواد غذایی نوشته بودم اشارهای هم به نقش مثبت سوداگران (Speculators) کرده بودم که با مخالفت یا تردید برخی دوستان مواجه شده بود. سعی میکنم موضوع را کمی بیشتر باز کنم.
اولن دلیل حضور سوداگران در بازار وجود شوکهای تصادفی در طرف عرضه (تولید نفت، بارش، دمای هوا و الخ) و تقاضا (شوک بهرهوری به بخشهای دیگر و رشد یا کاهش تقاضا در بخش کشاورزی یا انرژی یا تغییرات ناگهانی دمای هوا و الخ) است. اگر رفتار عرضه و تقاضا کاملن مشخص بود دیگر جایی برای حضور سوداگران نبود و حداکثر یک عده نقش ذخیرهساز بین دورههای با قیمت پایین (تابستان برای نفت خام و گندم) و بالا (زمستان برای سوخت و گندم) را ایفا میکند. وقتی هم لغت سوداگرا یا اسپکولتر را به کار میبرم به طور ضمنی به ریسکی که این بازیگران تحمل میکنند هم اشاره داریم. سوداگران با تخمین وضعیت دوره بعدی دست به ذخیرهسازی میزنند و چون وضعیت دوره بعد یک متغیر تصادفی است ممکن است تحقق دوره بعد آن به سمت بالا بردن یا ثبات یا حد پایین آوردن باشد. اگر قیمت بالا برود سوداگران سود میکنند ولی اگر ثابت بماند یا پایین بیاید مجبورند محصول در انبار را با زیان بفروشند.
با ایفای این نقش ذخیرهکننده سوداگران به هموار شدن قیمت بین دورههای مختلف کمک میکنند چون در دوره فراوانی و ارزانی، محصول را خریده و قیمت آنرا بالاتر میبرند و در دوره کمبود محصول را به بازار عرضه کرده و ضمن سود بردن قیمت آن را پایین میکشند. این نقش مثبت است و میشود نشان داد که رفاه مصرفکننده را بیشتر میکند. سوال این است که آیا این بازیگران میتوانند با دستکاری قیمتها و ایجاد موقعیت انحصاری رفاه مصرفکننده را کمتر بکنند؟ سوال خصوصن در کشور ما جدی است. مثلن چند سال پیش شایعهای بود که گروهی پر نفوذ همه پیازهای بازار را جمع کرده و بعد به قیمت بالا میفروشند. آیا چنین چیزی ممکن است؟
به لحاظ تئوریک ماجرا غیرممکن نیست. میشود مقادیری برای کشش قیمت در نظر گرفت که سود انحصارگر در نابودی مقداری از محصول و کاهش عرضه باشد. سوال این است که آیا ساختار بازار اجازه چنین رفتاری میدهد؟ فرض کنیم در لحظه فعلی بازار در وضعیت عادی است. در لحظه بعدی “محتکر” داستان ما وارد شده و سعی میکند تا پیاز موجود در بازار را بخرد. همین اقدام محتکر باعث بالا رفتن تدریجی قیمت میشود. اقدام محتکر نمیتواند خیلی مخفی باشد چون باید از مبادی متعددی پیاز بخرد. بازیگران کوچک (کشاورزان، بارفروشها و مصرفکنندگان) که این استراتژی را مشاهده میکنند به این نتیجه میرسند که در دوره بعد قیمت بالا خواهد بود. اگر کالا چیزی مثل گاز طبیعی باشد که ذخیره آن مستلزم امکانات ویژه است شاید این مشاهده به کمک کسی نیاید ولی پیاز را میتوان به راحتی در خانه و زیرزمین و انبار و غیره نگهداری کرد (و مردم هم معمولن این کار را میکنند). پس به موازات محتکر انحصارگر تعداد زیادی سوداگر کوچک هم دست به ذخیره میزنند و قیمت فعلی (خرید) را برای خودشان و محتکر بالا میبرند (و لذا سود احتکار را کم میکنند). فرض کنید همه پیاز از بازار جمع شده و دوره بعد رسیده که مردم دنبال پیاز هستند. اگر محتکر نقش انحصاری داشت میتوانست بازار را کنترل کند و به قیمت دلخواه بفروشد ولی الان باید با عرضه از انواع ذخیرههای کوچک هم مقابله کند و لذا موقعیت انحصاریاش فرو میریزد و قیمت بازار کمتر از حالت انحصاری میشود. این دو نیرو میتواند کلن محتکر را از ورود به بازار باز دارد و باعث شود در تعادل هیچ احتکاری شکل نگیرد.
اینکه بقیه چه قدر بتوانند نقش محتکر را خنثی کنند به عواملی بستگی دارد: ۱) ظرفیت نقدی آنها برای خرید و انبار کردن. اینکه در گذشته انبار کردن گندم توسط ثروتمندان معمول بوده شاید به دلیل ضعیف مالی بقیه اقشار در خرید پیش پیش گندم بوده. ۲) میزان مشاهدهپذیری رفتار محتکر. اگر کالا زعفران قائن باشد شاید راحتتر بتوان به سرعت و مخفیانه همه زعفران آن سال را خرید تا اینکه سیب یا گندم یا پیازی باشد که در حوزه وسیعی کاشته میشود. ۳) قابلیت ذخیرهپذیری توسط عوامل خرد. گاز طبیعی و نفت خام و امثال آنرا نمیشود به راحتی خرید و راحت ذخیره کرد ولی برنج و پیاز را میتوان.
ماجرا حتمن جزییات عملی بیشتری دارد که کسانی که آشنا هستند اشاره خواهند کرد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید