از خلال نوشتههایم کاملن معلوم است که بودن در جمع رفقای همدل و همفکر یکی از مهمترین جذابیتهای محل اقامت برای من است. الان میخواهم یک حاشیهای به آن بزنم که شاید به کار برخی بیاید. چند سالی است که تعداد دوستان نزدیکم در وین به حد زیادی رسیده. آنقدری که هفتهها صبر میکنیم تا بلاخره هم را ببینیم. همهمان کار داریم، سفر هستیم، ددلاین داریم، بیرون رفتن هر شب و هر شب خرج زیادی دارد، وقت میبرد تا از محل کار یا منزل به محل قرار برسی و الخ و مهمتر از همه اینکه هر کس یک جایی مشغول است و جایی که من هستم کسی غیر از من نیست. خلاصه اینکه با اینکه شاید حداقل ۳۰-۴۰ تا دوست خوب و جذاب دارم ولی آنقدر فرصت و امکان ندارم که در حد کافی ببینمشان. تازه اینجا وین است که شهر کوچک و سریع و ارزانی است و آدمها هم به نسبت کمتر کار دارند. فکر کنم در لندن و نیویورک که وضع بدتر هم باشد.
حاشیهای که میخواستم بزنم این بود که به این نتیجه رسیدهام که تجربههای شیرین و بینظیرم در شهری مثل آستین و تا حد کمتری برکلی را نباید به جای دیگری تعمیم بدهم و در محل بعدی زندگی دنبال تجربهای از آن جنس باشم. آنجا همه در یک دانشگاه دور هم هستیم. هر وقت دلت برای کسی تنگ شد یا خواستی در مورد مقالهای با هم همفکری کنید یا درددل کنید یا ایدهای را با هم نقد کنید و الخ کافی است یک زنگ بزنی و پنج دقیق بعد رفیقت را برای نیم ساعت چای و گپ ببینی و هر دو برگردید سرکارتان. در شهرهای بزرگتر که هر کسی یک گوشهای مشغول یک کاری است چنین فرصتهایی فراهم نیست. همین
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید