توی صف کنترل گذرنامه بودم. آمدم چیزی را از جیبم در بیاورم جعبه فلزی آدامسم افتاد پایین، باز شد و دو تا آدامس افتاد زمین. در همین یک ثانیهای که داشتم خم میشدم جعبه را بردارم باید تصمیم میگرفتم چه کار باید بکنم. مجموعهای از تنبلی و بیمسوولیتی و نبودن سطل اشغال در آن سالن و احتمال قاطی شدن آدامس تمیز و کثیف و طولانی بودن صف و غیره باعث شد که فقط جعبه خودم را ببندم و بردارم و آن دو قرص کوچک آدامس را همانجا رها کنم که بعدن تمیزش کنند. همین که بلند شدم دیدم یکی محکم میزند به کولهپشتیام. خانم پیری بود که داشت به دو تا آدامس روی زمینمانده اشاره میکرد. منظورش را فهمیدم. برشان داشتم و ازش تشکر کردم. او هم لبخند زد و خندید.
با مریم همیشه به شوخی و جدی میگوییم نصف نظم جامعه اتریش مدیون مسوولیتشناسی این خانمهای پیرشان است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید