تمدید کارت اقامت اتریش معمولن دو هفته طول میکشد. سر موقع اقدام کرده بودم . تقریبن ۱۵ روز بعد از موعد تحویل ویزای تمدیدشده باید چند تا کنفرانس اروپایی میرفتم. سر موعد رفتم ویزا را بگیرم آماده نبود. هفته بعدش رفتم نبود. به خانم مسوولش گفتم که من هفته بعد باید بروم کنفرانس خارجی و ویزایم را لازم دارم. گفت نگران نباش. اگر کارت اقامتت هم نیامد ویزای اضطراری میدهیم که مشکل را حل میکند.
یکی از این کنفرانسها یک بورس عالی بهم داده بود. هزینه ثبتنام و چهارشب اقامت در یک هتل درجه یک و بلیط و مراسم شام و غیره. تا دو روز قبل از کنفرانس کارت اقامت نیامد. رفتم و ویزای اضطراری را گرفتم. وقتی ویزا را زدند معلوم شد شنگن نیست. این یعنی نمیتوانم برای تردد به بقیه کشورهای اروپایی از آن استفاده کنم. این نکته را کارمندان اداره ویزا تا آن لحظه به درستی نمیدانستند و وقتی من جزیی بررسیاش کردم معلوم شد. خلاصه این که قطعی شد که به آن کنفرانس نمیرسم. فورن به شرکتی که کارهای کنفرانس را مدیریت میکرد ایمیل زدم و از اتفاق غیرمنتظره پیشآمده ابراز تاسف کردم و گفتم اگر میتوانند هتلم را کنسل کنند که بودجهشان هدر نرود. بلیط طیاره در هر صورت از دست رفت.
چند وقت پیش در مورد مسالهای دیگر از دبیر کنفرانس ایمیل آمد و یک جایش به تعریض این بود که ما باید هزینه از دست رفته هتل و بلیط را از تو میگرفتیم و حالا این بار را گذشت میکنیم. ضمنن (این قسمت مهم است) “دفعه بعد یادت باشد وقتی مشکل ویزا داری به دبیرخانه کنفرانس خبر بدهی تا پولشان هدر نرود”. فکر کردم در جواب چنین ایمیلی چه باید کرد؟ من و او اصلن همدیگر را نمیشناسیم و نکته شخصی در میان نبود.
اما ! از بین خطوط ایمیلش میتوانستم این را بخوانم: “ای جهان سومی که برای ورود به کشور ما نیاز به ویزا داری و همیشه در کنفرانسهای ما این قضیه ویزایت یک دردسر است. حتی آداب ما اروپاییها را هم بلد نیستی که موقعی که ماجرایی پیش میآید خبر بدهی”. فکر کردم آدم این طوری را باید کمی ادب کرد.
بهش ایمیل زدم و اول از همه از تکنیک ساندویچ استفاده کردم. سر ایمیل نوشتم که از بورسشان تشکر میکنم و متاسفم که کنفرانس خوبشان را از دست دادم و هزینهشان هدر رفت. ته نامه هم نوشتم که امیدوارم سال بعد با مقالههای جدیدتری که در این فاصله نوشتهام در کنفرانسشان شرکت کنم. بعد وسطش یکی دو تا پاراگراف دیپلماتیک نوشتم که معنی بین خطوطش میشد این: “ای آدم نادقیق و از خودراضی و تا حدی نژادپرست که این قدر کلیشهای در مورد خبر ندادن من قضاوت میکنی و بهم درس این را میدهی که باید خبر داد. بدان که اولن مشکل از کارمندان اروپاییتبار اداره ویزا بود که نه تنها کارت اقامت را سرموقع حاضر نکردند بلکه حتی قانون ویزای خودشان را درست نمیدانستند. من هم مسوولانهترین رفتار را داشتم که اولین کارم بعد از خروج از اداره ویزا تماس گرفتن با همکار تو بود. یاد بگیر که دفعه بعد این قدر راحت به بقیه درس اخلاق ندهی”.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید