• کارایی پویا و خانه‌ای که می‌سوزد

    من مدت‌ها است که چیزی در دفاع از بازار آزاد نمی‌نویسم ولی به نظرم رسید در مورد یک حادثه دارد بدفهمی رخ می‌دهد. دوست خوبم از آمریکا لینک خبری را فرستاده. ماجرا این است که برای استفاده از خدمات آتش‌نشانی در روستایی در ایالت تنسی باید سالیانه ۷۵ دلار پرداخت و آتش‌نشانی حاضر نشده آتش خانه کسی که این پول را نداده را خاموش کند و خانه‌اش سوخته است. این طرف و آن طرف وب نظرات و نوشته‌هایی دیدم که بیش‌تر به شعاردادن ایدئولوژیک شبیه بود و نه چیزی که ماجرا را به درستی تحلیل کند.

    قضیه این است که واحد آتش‌نشانی شهر مجاور این روستا حاضر می‌شود با دریافت مبلغی خدماتش را به روستای مجاور گسترش دهد. تا این‌جا چیز عجیب و غیرقابل فهمی وجود ندارد. خدمات آتش‌نشانی در آمریکا محلی است و هزینه آن هم از مالیات و عوارض ساکنان محل تامین می‌شود. وقتی یک روستای دیگر بخواهد از این خدمات استفاده کند باید سهم خودش را بپردازد که همان نفری ۷۵ دلار در سال بوده است.

    قسمت کمی پیچیده‌تر ماجرا به انگیزه افراد برای تامین مخارج آتش‌نشانی مربوط می‌شود. از تئوری‌های ابتدایی اقتصاد بخش عمومی این را می‌دانیم که اگر پرداخت را اختیاری کنیم عده بسیار کم‌تری سهم‌شان را می‌پردازند (این عدد البته صفر نمی‌شود چون دست آخر کسانی وجود خواهند داشت که خدمات آتش‌نشانی برای‌شان خیلی ارزش دارد و حاضرند به هر قیمتی آن‌را حفظ کنند). پس باید راهی پیدا کنیم که افراد انگیزه داشته باشند در این کار مشارکت کنند و آن هم محروم کردن کسانی است که این هزینه را نمی‌دهند. ۷۵ دلار در سال هم برای یک آمریکایی کشاورز عددی نیست که نتواند بپردازد. کشاورزان آمریکایی بسته به دارایی‌شان ممکن است بین بیست هزار تا چند صدهزار دلار درآمد داشته باشند و ۷۵ دلار در سال سهم بزرگی از این عدد نیست. لذا ربط دادن بحث فقر و نداری به این کیس خاص توسط جادی کیبردآزاد بیش‌تر به یک فریب و سوء استفاده از موقعیت می‌ماند.

    آخرین حلقه پازل مربوط به تعهد آتش‌نشانی برای حفظ قرارقبلی در زمان آتش‌سوزی است. حرف کارآیی پویا (Dynamic Efficiency) به زبان ساده این است که منافع بلندمدت را نباید فدای موقعیت‌های کوتاه‌مدت کرد. به زبان بهینه‌سازی نباید با انتخاب “بهینه استاتیک”، مسیر بهینه یک برنامه پویا را تخریب کرد. مثال‌هایش بی‌نهایت زیاد است. پدری که گریه بچه‌‌اش را تحمل می‌کند ولی حاضر نمی‌شود از قول خودش برای نخریدن شکلات در صورت انجام ندادن یک کار کوتاه بیاید، رستوران بوفه‌بازی که حاضر است غذای اضافی آخر وقت بوفه را بیرون بریزد ولی به مشتریان اجازه ندهد آن را با خود به خانه ببرند، بانکی که حاضر است خانه کسی را تملک کرده و زیر قیمت بفروشد ولی از قانون وام مسکن تخطی نکند و …

    همه این مثال‌ها دردناک (و به طور محلی غیرعقلانی) هستند و فرد باید برای در مقابل وسوسه تخطی از قول قبلی مقاومت کند تا بتواند به طور پیشینی (Ex-Ante)انگیزه عامل‌ها (بچه، مشتری، افراد جامعه، ..) را در سطح درستی حفظ کند. قصه آتش‌نشانی هم از همین جنس است. اگر آتش‌نشانی حاضر می‌شد آن یک بار را تخفیف بدهد و خانه را خاموش کند دیگر کسی انگیزه‌ای نداشت که قبض سالانه را بدهد چون می‌دانست که وقتی زمانش برسد آتش‌نشانی آن‌قدر هم سخت‌گیر نخواهد بود. مثل کسی که بدون توجه به هشدار دولت خارج از محدوده شهری خانه می‌سازد و می‌داند که وقتی خانه را بسازد آب و برق را دریافت خواهد کرد، یا بانکی که ریسک زیاد بر می‌دارد و می‌داند که اگر نزدیک به ورشکستگی برسد دولت حفظش خواهد کرد و الخ

    این‌که کسی موقعی که خانه‌اش آتش گرفته است بخواهد ۷۵ دلار را بدهد خنده‌دار است. ماجرا شبیه این است که وقتی ماشین کسی تصادف کرد بخواهد حق بیمه بدهد و فوری از آن استفاده کند. ۷۵ دلار هزینه خاموش کردن آتش نیست بل‌که عدد سرشکن‌شده‌ای است که احتمالن آتش‌سوزی هم در آن لحاظ شده است. وقتی خانه دارد می‌سوزد این احتمال به یک می‌رسد و دیگر احتمال پیشینی در کار نیست. صاحب خانه البته در قدم بعدی پیش‌نهاد داده که کل هزینه عملیات را بپردازد. این به نظرم قرارداد قابل قبول‌تری به نظر می‌رسد هر چند از دید اداره آتش‌نشانی لزومن کارا نیست چون ممکن است افراد از پرداخت قبض هزینه عملیات شانه خالی کرده و به اصطلاح اعلام ناتوانی در پرداخت (Default) کنند. این ماجرا در مورد قبض‌های درمانی در آمریکا زیاد اتفاق می‌افتد و عجیب هم نیست که کسی که خانه و زندگی‌اش سوخته پولی در بساط نداشته باشد که قبض هزینه عملیات را بپردازد (چون به احتمال زیاد همان شب که پول نقد نمی‌دهد). با لحاظ کردن احتمال نسبتن زیاد شانه‌خالی کردن ممکن است این گزینه کاملن رد شود.

    یک نقد درست در یکی از مطالب انگلیسی هم بود. چرا باید آتش‌نشانی منطقه انحصاری باشد؟ شاید اگر یک شرکت خصوصی آتش‌نشانی هم کنار دست‌گاه عمومی بود آن کشاورز با قیمت ارزان‌تری خدمات را دریافت می‌کرد و به نظرش می‌رسید که پرداخت حق آتش‌نشانی ارزشش را دارد.

    چون کلن این موضوعات (و برخی افراد) پتانسیل سوء‌برداشت زیادی دارند روشن می‌کنم که باید بین بحث فقر و حمایت از اقشار ضعیف و الخ از یک طرف و بحث کاراسازی نظام خدمات عمومی برای طبقه متوسط (آن‌هم آمریکایی) تفاوت اساسی گذاشت. این دو موضوع ادبیات کاملن متفاوتی دارد و اصرار من بر اعمال منطق اقتصاد در یک موقعیت لزومن به معنی بسط یک به یک آن به موقعیت دیگر نیست.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها