امروز این آقا آمده بود موسسه هایک که در مورد آینده لیبرالیسم اقتصادی بعد از بحران صحبت کند. کشورهای مختلف را بررسی کرد و سعی کرد نشان دهد که بعد از بحران تمایل به مداخله در اکثر کشورها افزایش پیدا کرده است. حرفهای مفیدی داشت ولی متاسفانه در برخی جاها مثل بقیه مدافعین ایدئولوژیک اقتصاد بازار تصویر سفید و سیاه و شبهفلسفی و بدون جزییات از ماجرا ارائه میداد که شنیدش جذاب نبود. موقع سوال و جواب بحثی با هم داشتیم که برام آموزنده بود و بد نیست خلاصهاش را نقل کنم. چون من متخصص این حوزه نیستم نمیدانم که آیا حرفش دقیق بود یا نه و فقط نقل قول میکنم.
اشکالی که من به بحثش وارد کردم این بود که دوره بحران را که یک دوره غیرعادی است معیار گرفته و بر این اساس در مورد خطری که آینده بازار آزاد را تهدید میکند صحبت میکرد. گفتم که به نظرم کارا بودن نظام بازار (با همان دید اتریشی و به طور مشخصتر شومپتری) یک نوع کارآیی پویا و آماری در بلندمدت است. این به این معنی نیست که اگر در وضعیتی از سیستم بودیم که نزدیک به بحران بود قاعده ضمنی و سعی و خطایی بازار لزومن در کوتاهمدت بهترین راهحل است. مثالش هم این است که در بلندمدت بهتر است بازار برای محل و محصول بهینه نانواییها تصمیم بگیرد ولی اگر زلزله آمده و باید فردا به مردم گرسنه نان برسانیم نمیتوانیم به مکانیسم بازار اتکا کنیم و عقلانیت اداریمان را به کار میگیریم. چیزی که در شرایط عادی جزو موضوعات مهم مورد نقد هایک است.
پیشنهاد من این بود که میتوانیم به یک ساختار متناسب با وضعیت (State-Dependent) فکر کنیم که قاعده در آن با بازار است ولی نظامهای مدیریت برای موارد استثناء باید به خوبی تعبیه شود. مثالم را از یکی از استادان امآیتی قرض میگیرم که ما مردم را به سبک زندگی سالم تشویق میکنیم (قاعده) ولی همزمان هم وسایل شوک الکتریکی برای نجات حمله قلبی (استثناء) را در مراکز شلوغ قرار میدهیم و وجود دومی باعث نمیشود افراد انتظاراتشان از قاعده اصلی را پایین بیاورند.
سخنران گفت که متوجه استدلال هست و به نوعی تفکیک تحولات کوتاهمدت و بلندمدت از دید کینز میتواند در همین چارچوب باشد. در جواب به ایراد من دو تا نکته داشت که خلاصهاش این بود: اول اینکه اقتصاد کلان کینزی – که سیاستهای اقتصادی دوره بحران به آن نزدیک است – فاقد پیچیدگی کافی در جنبههای اقتصاد سیاسی ماجرا است. این سیاستها چون مداخله را تشدید میکنند طبعن به مساله دخالت گروههای فشار و منافع سیاسی دامن میزند که در مدل کردن مداخله بهینه لحاظ نمیشود. دوم اینکه عاملها چون میدانند که دامنه این مداخلات محدودیت مشخص زمانی ندارد و ممکن است پس از بحران هم ادامه پیدا کند، انتظاراتشان را تغییر میدهند و این برای اقتصاد خطرناک است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید