از کامنتهای گودر حس کردم که مطلب قبل کمی ابهام داشته. بد نیست روشنترش کنم.
۱) تیتر پست ترجمه کلمه به کلمه تیتر مقاله است و من آنرا انتخاب نکردم. مقاله پرداخت نقدی به زن/مرد را هم جزو تواناسازی (دوستی میگوید این بهتر از توانمندسازی است) حساب کرده که خب در نگاه اول این مفهوم از آن برداشت نمیشود. من هم موافقم که انتخاب خیلی دقیقی نیست. اگر منظور مقاله را دقیقتر بنویسیم میشود اینکه “اگر در بازار کار یا کالا تبعیضهایی به ضرر انتخابهای زنان وجود داشته باشد، انتقال نقدی به زنان ممکن است نتایج ضعیفتری از انتقال نقدی به مردان داشته باشد، حتی اگر در ظاهر زنان سهم بیشتری از درآمد جدید را برای بچهها هزینه کنند”.
۲) خود من در جلسه ازش پرسیدم که آیا از مطالعات تجربی میدانیم که رفتار زنان برای خرج سهم بیشتری از پول برای بچهها رفتاری گذرا یا دائمی است؟ ظاهرن جواب این سوال را نمیدانیم چون دوره زمانی مطالعات کوتاه بوده است. استدلال من این بود که پول دادن به زنان عملن مشارکت آنها را در مبادلات مالی و اقتصادی بیرون خانه افزایش میدهد و لذا اثر یادگیری دارد که ممکن است در بلندمدت فاصله بازده سرمایهگذاری آنان با مردان را کاهش بدهد. به این ترتیب اگر مدل را در چارچوب کسب سرمایه انسانی توسط زنان توسعه بدهیم احتمالن نتایج متفاوتی میگیریم.
۳) ممکن است بگویم مگر خرج کردن برای بهداشت و تغذیه بچهها خودش نوعی سرمایهگذاری نیست؟
چرا هست. به همین خاطر هم نمیگوییم که این پول که بیشتر خرج مصرف امروز شده است هدر رفته است. ولی نکته این است که صرف بخشی از پول برای بهبود رفاه فعلی و سرمایهگذاری اقتصادی غیر از تغذیه و بهداشت برای افزایش درآمد و در نتیجه کسب امکان تغذیه و بهداشت بهتر بچهها در دوره بعدی ممکن است در مجموع بازده بیشتری از صرف همه پول روی تغذیه و بهداشت امروز داشته باشد.
با استدلالی شبیه به استدلال ترجیحات آشکارشده میتوانیم بگوییم که مشاهده این امر که پدر سهم کمتری از پول را خرج امروز بچهها میکند (با فرض برابر گرفتن خیرخواهی پدر و مادر) نشانگر این است که اثرات حاشیهای سرمایهگذاری روی آن موارد دیگر (مثلن تعمیر سقف خانه، گسترش کسب و کار خانواده و الخ) از اثر هزینه فوری برای بچهها بالاتر بوده است. مادر چون به مجموعه انتخابهای پدر دسترسی ندارد، در چارچوب محدودتری بهینهسازی را انجام میدهد و لذا به جواب جدیدی میرسد که جواب بهینه در آن سرمایهگذاری از طریق بهبود فوری تغذیه و بهداشت بچهها است.
مثالش این است اینکه من امروز تغذیه بدی داشته باشم و یکباره پولی دریافت کنم. میتوانم همه پول را بدهم و وضع تغذیهام را امروز و شاید فردا بهتر کنم (و این چیز بدی نیست) ولی برای پسفردا دیگر پولی ندارم و لذا تغذیهام به سطح قبلی بر میگردد. میتوانم امروز و فردا را همچنان کم بخورم ولی با این پول کسب و کاری راه بیندازم که وضع تغذیهام را برای تمام عمر تا حدی بهتر کند. انتخاب بین این دو گزینه است.
در واقع بحث مقایسه یک چیز خوب و یک چیز بد نیست. مقایسه دو گزینه “خوب” است که در یک چارچوب دینامیکی و بلندمدت یکی از آن یکی خوبتر است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید