ممنون از ایمایان برای ادامه بحث. مطلب مفصلتری برای پایان بحث با ایمایان نوشته بودم که قبل از انتشار پرید. خلاصهترش را اینجا مینویسم.
۱) اشاره ایمایان به کتاب مشهور خندان و ذکر شماره صفحه مغالطه فلان کمکی به نکته اعتراضی من نمیکند. بحث من این بود که فهرست کردن مغالطهها صرفن جنبه کمک آموزشی دارد (کاوه که منطقدان است میگوید حتی برای آموزش هم ابزار خوبی نیست و به جای آن باید شیوه موردکاوی مغالطهها را به کار برد) و لذا همیشه میتوان مغالطه جدیدی که اندکی با فهرستهای قبلی تفاوت داشته باشد را پیدا کرد. در همین پست کذایی که خودم چند روز پیش بازنشر کردم یک سری مغالطه را اسم بردم که مطمئن نیستم همه آنها در یک کتاب منطق پیدا شود ولی واقعن مغالطه هستند. دوستانی به طنز انواع و اقسام مغالطههای جدید را زیر پست من در گوگل ریدر کشف کردهاند که نگاه به آنها خالی از لطف نیست. به نظرم به تعداد موقعیتهای ممکن برای استدلال امکان مغالطه وجود دارد و ادعای اینکه فلان کتاب همه مغالطات ممکن را برشمرده است ادعای چندان محکمی نیست. این باز یک نکته فرعی بود.
۲) نکته اصلی را باید دوباره گویی کنیم. دوستی پیشنهاد کرده بود که صورتبندی حرفمان را یک بار دیگر به روشنی بگوییم. حرف من این است:
۲-۱) حمله شخصی به گوینده سخن وقتی مغالطه است که توجه را از اصل استدلال منحرف کند و به گوینده اجازه بیان دقیق استدلالش را ندهد. تا اینجا را من با ایمایان موافقم.
۲-۲) تحلیل انگیزه و منافع، تاثیر خاصی روی انسجام منطقی نتیجه حاصل از یک یا چند گزاره ندارد. این را هم با او موافقم.
۲-۳) ولی: وقتی به تمام محتوای پشت یک گزاره منفرد دسترسی نداریم، تحلیل منافع و انگیزهها بر روی میزان باور ما در مورد صدق آن گزاره منفرد موثر است. طبیعی است که تغییر دید ما نسبت به صدق گزاره، روی باور ما نسبت به نتیجه کل استدلال هم اثر خواهد گذاشت.
۲-۴) تحلیل انگیزهها بر خلاف تصویری که ایمایان ارائه میکند امری غیرممکن و دور از دسترس نیست.
با یک مثال بدیهی حرفم را تمام کنم. ایمایان از یک مثال بد و به نظرم گمراه کننده برای بحث استفاده میکند. میگوید که وقتی میخواهم از بین دو پزشک انتخاب کنیم، رفتار شخصی و اخلاقی آنها به ما ربطی ندارد.
مثالش از این حیث بد است که تحلیل انگیزه باید به گزارهها یا کنش مورد تحلیل مرتبط باشد و گرنه میشود بحث سلیقه که خارج از بحث ما است. من مثال دیگری میزنم که به نظرم به بحث ما بیشتر مربوط است. فرض کنید من سنگ کلیه دارم و در ادبیات دنبال بهترین درمان پیشنهادی میگردم. به دو مقاله برخورد میکنم که اولی میگوید طبق فلان آمار، عمل جراحی موثرترین و کمدردسرترین روش درمان است. مقاله دوم میگوید طبق آمار بهمان، آبدرمانی بهترین روش است.
صورت مجرد استدلال هر دو پزشک این است:
۱) آمار میگوید (جراحی / آبدرمانی) بهترین روش درمان سنگ کلیه است.
۲) سقراط سنگ کلیه دارد.
۳) بهترین روش برای درمان سنگ کلیه سقراط، (جراحی / آبدرمانی) است.
من خواننده که با دو گزاره مقدماتی رقیب مواجه شدهام میدانم که نویسنده مقالهها به مجموعه عظیمی از آمارهای مختلف، ادبیات متناقض، شیوه رویکرد به مساله و غیره دسترسی داشتهاند و از بین این همه اطلاعات ممکن بخشی از آنها را که موید نظر آنها بوده است انتخاب کردهاند. بنابراین وقتی میخواهم در مورد صحت گزاره شماره یک قضاوت کنم، به اینکه آیا نویسنده خودش جراح یا متخصص آبدرمانی است، آیا استاد با قرارداد دائم (Tenured) است یا هنوز به انتشار مقاله برای ترفیع نیاز دارد، آیا سهامدار یک بیمارستان جراحی است یا نویسنده کتاب آب درمانی، آیا در دانشگاه خوبی تحصیل کرده یا نه، آیا فرد پولدوستی است و برای پول هر کاری میکند یا صادق است و حاضر نیست نظرش را با پول عوض کند و دهها مورد دیگر مثل این توجه میکنم. تمام اینها در کنار هم اطلاعات مفیدی به من میدهد که نهایتن روی انتخابم از بین دو مجموعه گزاره رقیب اثر میگذارد.
روی اینکه آیا انگیزه – خودآگاه و ناخودآگاه – اساسن اینقدر که ایمایان تصویر میکند امری عمیقن درونی و دور از دسترس است و یا بر اساس تعلقات طبقاتی و شغلی و ایدئولوژیک و غیره تا حدی قابل تحلیل شناسایی است (طبعن همراه با خطا) هم نوشته بودم که به نظرم طولانی میشود و فکر کنم همین اشاره کافی است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید