این مدت که مشغول پیدا کردن خانه و خرید وسایل و اینها بودیم متوجه شدم که این شرایط آزمایشگاهی عالی برای تئوریهای تصمیمگیری رفتاری است. به این مثال دقت کنید:
۱) خانهای گرفتهاید که قابلیت نصب ماشین ظرفشویی دارد ولی ماشین رویش نیست. یا حتی ملموستر از آن. ماشین ظرفشویی دارد ولی استفاده از ماشین به دفعات زیاد به صرفه نیست. برای اینکه بشود واقعن از ماشین استفاده کرد لازم است که مثلن ۲۰ عدد کاسه بشقاب داشته باشیم تا در هر دور استفاده کل ماشین را پر کنیم. هزینه خرید این کاسه بشقاب اضافه ۲۰۰ دلار است. بدون خرید این کاسه بشقاب اضافه عملن از ماشین استفاده نخواهیم کرد.
چند درصد از ما حاضر است ۲۰۰ دلار اضافه بدهد و مقدار زیادی ظرف اضافه بخرد؟ (فرض کنید جای کافی برای نگهداشتن آنها را داریم).
۲) دارید دو واحد مشابه و کنار هم را در یک ساختمان انتخاب میکنید. اولی ماشین ظرفشویی ندارد و ۲۰۰۰ دلار اجارهاش است. دومی ماشین دارد و اجاره ماهیانهاش ۲۰۱۰ دلار است. در واقعیت تفاوت قیمتها معمولن از این حد هم بیشتر است.
چند درصد از ما حاضریم ماهیانه فقط ۱۰ دلار بیشتر بدهیم (یعنی فقط ۰٫۵٪ تفاوت اجاره) و خانه با ماشین ظرفشویی داشته باشیم؟
حدس من این است که جواب سوال دوم عدد بزرگتری خواهد بود. این در حالی است که در طول زمان (اقامت بیش از دو سال) هزینه گزینه دوم بیشتر از گزینه اول میشود.
به نظر میرسد شرکتهای دارای قرارداد بلندمدت – موبایل، خانه، سالن ورزشی، اینترنت، بیمه، …- نهایت استفاده را از آن این ویژگی روانی/پردازش اطلاعاتی که طی آن تمایل داریم تا اثر هزینههای توزیعشده روی زمان را کمتر از واقعیت آن برآورد کنیم میکنند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید