من به صورت تخصصی اهل فلسفه نیستم (یا اگر در چارچوب آرزوهایم بگویم هنوز نیستم) ولی خواندن و شنیدن مواضع فلسفی را دوست دارم. امیدوارم پس از پایان مصاحبهها با جواد صالحی در گپ و چایهای بعدی مصاحبهای که با دوست فیلسوفی خواهم داشت را منتشر کنم و در آن به پرسشهای مهمی بپردازیم که اساسن فلسفه چیست، به چه کاری میآید و چرا باید کلاسیکهای فلسفه را خواند؟
ولی این سری جدیدی که میخواهم بنویسم ربطی به فیلسوفان کلاسیک ندارد و بیشتر روی معرفی فیلسوفان و استادان فلسفه معاصر و حتی جوان متمرکز است. یک معضلی که من در ایران مشاهده میکنم تاثیر کانالهای ترجمه و سلیقه مترجمان و شارحان روی تصور مخاطبان از فضای فکری جهان است. خاطرات بسیاری شنیدهایم از دوستانی که به واسطه تعدد ترجمههای موجود از یک جامعهشناس یا فیلسوف یا ادیب غیرایرانی یا به خاطر مطرح بودن نام او در محافل مختلف او را مهمترین اندیشمند همه دورانها میدانستهاند و وقتی در محافل تخصصیتر خارج از ایران حضور پیدا کردهاند تازه فهمیدهاند که نام و آرای وی جزو به خلاصه در تاریخ عقاید آن حوزه عملن جایگاه مهم دیگری ندارد و جزیی از گفت و گوی معاصر به حساب نمیآید.
امیدوارم این یادداشتهای کوچک کمکی کند تا تصور فراختری از جغرافیای مباحث فکری در جهان امروز داشته باشیم. من به سهم خودم سعی میکنم – بدون اینکه داعیه داوری و تحلیل آرای فیلسوفان را داشته باشم – گزارشی از گزیدهای ازمهمترین مواضع آنها را بدهم. خواندن و نوشتن در باب هیچ چیزی به اندازه فلسفه و خصوصن فلسفه دین (و نیز کلام جدید) من را به هیجان نمیآورد و در من انبساط روحی ایجاد نمیکند. لذا حظ شخصی عمیق و ناب مهمترین دستاورد این سری نوشتهها است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید