مهدی جامی عزیز لطف کرده و نقدی خواندنی و بسیار آموزنده بر نوشته قبلی من نوشته است. اینجا نمیخواهم وارد بحث محتوایی با مهدی شوم و آن را به نوشته بعدی موکل میکنم. فقط برای جلوگیری از یک سوء تفاهم محتمل و برای روانتر شدن بحث باید این نکته را متذکر شوم که در جملهای که گفتم «وقتی در مورد دموکراسی در ایران صحبت میکنیم» دقیقا منظورم همین بود و نه بحث در مورد مفهوم دموکراسی به صورت عام و در یک فضای نظری. به عبارت دیگر نکته اصلی من این بود که در ایران ما در پس عبارت دموکراسی یا دموکراسیخواهی عملا منظورهای مختلفی را دنبال میکنیم که لزوما ربط منطقی به دموکراسی ندارد و بهتر است هر کدام به صورت جداگانهای مورد بحث قرار گیرد. حال اینکه کدامیک مقدم است موضوع جداگانهای است.
یاسر هم دلتنگیهای پاییزیاش را در پاسخ دلتنگیهای بهاری من نوشته که آن هم خواندنی است. چون هر دو از دلتنگیها نوشتهایم چیز خاصی ندارم که بگویم فقط میتوانم کمی گله کنم از دوستانی که روح موجود در نوشته را ندیده گرفتهاند. مساله من روایت کردن پاراداکسی بود که به آن دچاریم و نه هیچ چیز دیگر. ضمنا این نوشته هیچ ربطی به دو نوشته قبل و بعدش ندارد. این نکته خیلی مهم است.
دیدگاهتان را بنویسید