سروش از بچههای کافه اقتصاد بحث خوب و موقعمندی در مورد اینکه ایا به صرف خارجنشین بودن فردی باید او را جدی گرفت نوشته است. نوشتهاش در زمان درستی نوشته شده چون تعداد فارغالتحصیلان جوان رشتههای اقتصاد و مدیریت (و با مقداری تاخیر زمانی سایر حوزههای علوم انسانی و اجتماعی مثل جامعهشناسی٬ سیاست٬ حقوق و روانشناسی) از دانشگاههای مختلف خارجی به حد بالایی رسیده یا به زودی میرسد و رسانهها و موسسات داخلی هم که متوجه توجه مخاطب داخلی به دارندگان مدارک خارجی هستند مرتبا به سراغ آنها میآیند.
مدرک داشتن یا حتی معلمی در خارج از ایران به خودی خود علامت هیچ چیز خارقالعادهای نیست. این روزها نه پذیرش گرفتن از دانشگاههای – حتی اسم و رسمدار – آنقدر کار شاقی است و نه گذراندن امتحان جامع یا دفاع از تز. هر چند درس خواندن یا حضور در دانشگاههای خارجی به هر حال نکات ضمنی را آموزش میدهد که دانستن همینها هم برای مخاطب جوانتر در داخل ایران میتواند مفید باشد و شاید بخش مهمی از مخاطبان برای این نوع اطلاعات پای سخنرانیها یا ملاقاتها حاضر میشوند.
سروش به نکته خوب دیگری در مورد بیارتباط بودن فعال بودن در فضای نوشتههای وبلاگی٬ روزنامهای یا ترجمهای با سواد واقعی اقتصادی اشاره میکند. این ماجرا البته صرفا به متخصصان خارجنشین مربوط نیست. در داخل هم کسانی به عنوان اقتصاددان برجسته معروف و مطرح هستند که عمده شهرتشان را به واسطه نوشتههای غیرمتعارف (اگزوتیک) ژورنالیستی و نه کار استاندارد علمی به دست آوردهاند.
اما نکتهای که با نوشته سروش اختلاف جدی دارم وقتی است که سعی میکند معیار شهودی و سادهای برای غربال متخصصان ارائه کند و داشتن مقاله علمی را پیشنهاد میکند. به نظرم با اینکه مقاله ژورنال معیار معقول و استانداردی به نظر میرسد ولی برای منظور خاص ما نه تنها چندان مفید و مربوط نیست بلکه خطاهای نوع یک و دو (خصوصا خطای رد کردن گزینههای با صلاحیت) خاص خودش را دارد.
اول برای نشان دادن خطای نوع اول معیار مقاله از مثالهای خود سروش کمک بگیریم. از دکتر نیلی اسم برده است. فکر کنم در این که دکتر یکی از بهترین و بهروزترین متخصصان مسایل اقتصاد کلان ایران است کمتر کسی شک داشته باشد. حال فرض کنید من از مریخ آمدهام و میخواهم با معیار سروش متخصصان ایرانی را ارزیابی و غربال کنم. در مورد دکتر نیلی در اینترنت جست و جو میکنم. حجم عظیمی مصاحبه و مقاله روزنامهای پیدا میکنم که اتفاقا از دید من (چای داغ) خیلی ارزشمند هستند ولی خب سروش گفته که این چیزها خیلی ارزش ندارد. از آن طرف اگر در گوگل اسکالر و امثل آن دنبال مقالات داوریشده دکتر نیلی بگردم تقریبا چیز دندانگیری پیدا نمیکنم.(۱) بنابراین احتمال کمی هست که دکتر نیلی را به فهرستم اضافه کنم.
مثال دیگر برای خطای نوع اول معیار سروش دوستانی هستند که در خارج از ایران در صنعت (مثلا بانکهای تجاری٬ موسسات اعتبارسنجی٬ یا شرکتهای سرمایهگذاری) کار می کنند. این دوستان به دلیل محدودیتهای محیط کار یا اولویتهای کاری ممکن است هیچ مقاله چاپشدهای نداشته باشند ولی در عوض به صورت روزمره و از نزدیک با مدلها و دادهها کار میکنند و در فضای مسایل واقعی هستند. من دلیلی برای گوش نکردن به نظرات چنین افرادی ندارم و اتفاقا هم چیزهای زیادی از آنها آموختهام.
معیار مقاله میتواند خطای نوع دوم (اعطای صلاحیت بیش از حد) هم داشته باشد. صرف داشتن مقاله در ژورنالهای متوسط و خوب لزوما نمیگوید که فرد نویسنده آن مقالات صاحب آن سطح از دید گسترده است که به عنوان تحلیلگر دنیای واقع یا سخنران حوزه سیاستگذاری به رسانهها یا موسسات دعوت شود. این را خوب میدانیم که این روزها مقاله نوشتن یعنی تمرکز کردن روی یک مساله فنی خیلی باریک و حل یک مساله عمدتا ریاضی است. حال فرض کنید آقا/خانم الف مقالههای متعددی در زمینه تحلیل ریاضی تعادلهای موجود در یک مدل بهینه استخراج منابع طبیعی بنویسد و جاهای خوبی هم چاپ کند. آیا واقعا داشتن چنین مقالههایی هیچ اطلاعات اضافی راجع به صلاحیت ایشان برای تحلیل مسایل بازار انرژی یا سیاستگذاری منابع در ایران میدهد؟ من که تردید جدی دارم. طبعا اگر سخنران ۵ تا مقاله جدی روی بحران ارزی در اقتصادهای نوظهور در ژورنالهای خوب داشت با دقت بیشتری به حرفهایش در مورد مسایل ارزی ایران گوش میدهیم ولی خب متاسفانه در واقعیت جامعه اقتصاددانان ایرانی چنین تقارنهایی هنوز نادر هستند و واقعیت جامعه ما به آن مثال قبلی نزدیکتر است.
به نظرم ما هنوز به لحاظ زمانی با آن نقطهای که بشود کیفیت متخصصان اقتصادی ایران را با مقالاتشان ارزیابی کرد خیلی فاصله داریم. در عمل به خاطر محدودیتهای خاص حاکم بر چاپ مقالات علمی خوب٬ مقالات اقتصاددانان جوان ایرانی ممکن است عمود یا زاویهدار با موضوعاتی باشد که در موردش در ایران صحبت میکنند. فرد ممکن است اتفاقا دانش خوب و عمیقی راجع به یک مساله خاص در ایران داشته باشد ولی میداند که هرگز نمیتواند این موضوع را در یک ژورنال درجه یک یا حتی دو چاپ کند و ترجیح هم بدهد که مقاله درجه سه در رزومهاش نداشته باشد.
تا آن موقع مجبوریم قواعد سرانگشتیتری به کار ببریم. مثلا به جای اعتماد به نتایج و ادعاهای نهایی صحبتهای افراد بیشتر روی منطق حرفشان متمرکز بشویم و ببینیم تحلیلشان تا چه حد از مبانی اقتصادی فرا میرود و شهود جدیدی را میگشاید. فضای نقد هم باید به کمک بیاید و من تا حد زیادی اقتصادخواندههای ایرانی را در این رابطه مسوول میدانم. با این تعداد اقتصاددان جوان که داریم دیگر نباید فضا طوری باشد که کسی بتواند خارج از حوزه تخصصیاش صحبت کند و حرف غلط بزند و کسی هم مچش را نگیرد. حرف کلی زدن البته با حرف غلط زدن فرق دارد. نمیشود به کسی اعتراض کرد که چرا حرفهای بدیهی زده! این به خواننده ربط دارد ولی اگر کسی تحلیلی ارائه داد که سر و تهش به هم نمیآمد یا از مدلهای یک حوزه نتایجی در یک حوزه دیگر گرفت (مثلا مدلهای تعادلهای بخشی حوزه بنگاه را برای تحلیل یک مساله تعادل عمومی در سطح کلان به کار برد) یا به مطالعاتی اشاره کرد که مطالعات بعدی آنها را تدقیق یا رد کردهاند میشود در پاسخش مقاله دیگری نوشت و خوانندگان را هم متوجه اشتباهات کرد. این طوری همه چیزهای بیشتری یاد میگیریم ولی متاسفانه خود ما در این رابطه آنقدر فعال نیستیم و حوصله نداریم که اگر کسی نظر اشتباهی داد مقالهای کوتاه در نقد او بنویسیم.
پینوشت:
۱) برای کسی مثل دکتر نیلی که وقتش در داخل ارزش اجتماعی زیادی دارد چاپ کردن مقاله و سر و کلهزدن با خردهفرمایشهای داورها واقعا بهینه نیست.
بروزسازی یک: سروش بحث را ادامه داده و من هم به جای نوشتن پست جدید همان جا کامنتی گذاشتهام.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید