دوستان زیادی از من میپرسند که آیا ایدهای برای موضوع تز دکترای اقتصاد یا فاینانس دارم و هر بار باید یک ایمیل جداگانه پاسخ بدهم. در حال حاضر هم با چند نفر از دوستان به عنوان مشاور تزشان همکاری میکنیم که خودش تجربه جالبی است. فکر کردم بحث را اینجا عمومیتر بنویسم که بقیه هم مشارکت کنند و همه بهره ببریم. ابتدا برخی نکات بدیهی را که قبلا هم نوشتهام تکرار میکنم.
۱) یک تز دکترای خوب در حوزه اقتصاد باید یک مساله درجه اول مطالعهنشده را هدف بگیرد. جوری که نتایج مطالعه برای عده زیادی جالب و مهم باشد. از طرف دیگر اجرای تحقیق باید برای دانشجو ممکن باشد. لذا اهمیت مساله (از حیث تاثیرش روی سیاستگذاری٬ بنگاهها یا خانوارها) و مطالعهپذیری مساله (مثلا در دسترس بودن دادههای لازم برای مطالعات تجربی) و مهارتهای خودتان (از حیث آشنایی با رویکردهای مدلسازی لازم و دسترسی به استادان راهنما و همکاران مناسب برای رفع اشکال و بحث و گفت و گو) باید اصلیترین معیارهای شما برای انتخاب موضوع باشند.
۲) تکرار واضحات میکنم که ابزار کار باید آخرین و بیاهمیتترین معیار شما برای انتخاب تز باشد. ابزار میتواند رویکردهای جریان اصلی و مقبول در اقتصاد مثل نظریه بازی یا مدلسازی تعادل عمومی یا روشهای تخمین ساختاری باشد یا ابزارهای کمربط و غیرمعمول در اقتصاد مثل شبکههای عصبی و الگوریتم ژنتیک. مقهور اسمهای دهنپرکنی مثل فیلتر کالمن و مونتهکارلو و GARCH و امثال آن نشوید. دقت کنید که اینها معمولا تکنیکهای سادهای هستند که خیلی وقتها ظرف یک هفته قابل یادگرفتن هستند و هیچ کس به شما به خاطر استفاده صرف از ابزار امتیاز نمیدهد مگر اینکه موضوع را نفهمد و مقهور اسم و پیچیدگی ظاهری ماجرا شود.
۳) در حین جست و جو و گفت و گو برای پیدا کردن تز باید ادبیات را هم خوب بخوانید و ذهنتان را مجهز به عنیک نظری ادبیات بکنید. بدون سر و کله زدن با یک حوزه مشخص از ادبیات و درک مکانیسمهایی که نتایج ادبیات روی آن سوار است معمولا شهود اقتصاددانانه لازم برای دیدن مسایل از زاویه متفاوت را کسب نخواهید کرد.
حالا برویم سراغ ایران. من فقط در مورد حوزههایی که با آنها آشنا هستم صحبت میکنم (که احتمالا یک درصد کل حوزههای علم اقتصاد را میپوشاند). هر چند به طورکلی سر حرف قبلیام هستم که اقتصاد توسعهای که این روزها در دانشگاههای خوب تحقیق و تدریس میشود بیشتر معطوف به کشورهای خیلی فقیر است و برای سطح درآمد و ساختار نهادی کشور ما خیلی مرتبط نیست ولی به نظرم جایی که اقتصاد توسعه و نهادهای مالی با هم همپوشانی دارند برای ما مرتبط است. مثالهای این حوزه برخی کارهای کسانی مثل رابرت تاوسند٬ آنتوانت شعار (اخیرا وارد این حوزه شده)٬ بنرجی٬ راجان و آغیون است. منظور هم این نیست که باید کارهایی در سطح کارهای آنها تولید کرد ولی نوع تحقیقات آنها ایدههایی برای فکر کردن به ساختار مالی در یک کشور در حال توسعه میدهد.
حال چند مثال مشخص بزنیم.
بحث تحقیق جهانی در حوزه قیمتگذاری داراییها (Asset Pricing) عمدتا حول بحث همیشگی رفع پازلهای مربوط به نرخ بهره ریسکی و نرخ بهره بدون ریسک است که شاید برای سه دهه در جریان است. الان دیگر مدلهای خوبی داریم که در اکثر ابعاد با داده میخواند و مبانی نظریاش هم کمابیش قابل دفاع است. من کمی در مورد کار روی این مساله در ایران مردد هستم. چون بازار داراییها در ایران خیلی نقدشوندگی ندارد خیلی سخت است که اصولا پازلهای قیمت دارایی در ایران کشف کنیم و اگر هم بکنیم حل آنها در شرایطی که ما هستیم بیشتر یک کنجکاوی نظری است.
در حوزه کارهای امپریکال سبکتر مثل کارهای نزدیک به حسابداری مثلا تاثیر اعلام سود سهام روی قیمت یا بحشهای کلان تجربی مثل تاثیر شوک نفتی روی بازار سهام هم احتمالا به اندازه موهای سر ما کار در ایران انجام شده است و نیاز به یک کار جدید نیست.
در مقابل به نظرم ولی این کارها میتواند جالب باشد:
مدل تعادل عمومی (تولید-محور) قیمت داراییها با در نظر گرفتن شوکهایی مثل قیمت نفت٬ سیاست پولی و مالی دولت٬ شوکهای مقرراتگذاری٬ ریسکهای بحران (مثلا ریسک جنگ) و … این نوع تحقیقات میتواند سطح مدلهای قیمت دارایی در ایران را یک مرحله بالاتر ببرد و مکانیسمهای حاکم بر آن را از طریق تخمینهای ساختاری روشنتر کند.
علاوه بر آن به نظرم تحقیقات جالب در ایران باید معطوف به درک و تحلیل ساختارهای نهادی (درونزا یا برونزا) که داریم باشیم. منظورم از نهاد درونزا درک این است که چرا برخی مکانیسمهای اقتصادی در ایران شکل خاصی دارند. مثال پیشپا افتاده ولی مهمش ابزار چک است. چک در ایران کارکردی متفاوت با مفهوم جهانی آن دارد. تحقیقات متعددی میتوان روی درک نهاد چک٬ تفاوت آن با سایر ابزارهای اعتبار در دنیای مدرن٬ رابطه چک و سیاست پولی٬ مکانیسمهای کاهش هزینه تامین مالی با استفاده از چک و امثال آن انجام داد.
مثال دیگرش رابطه تامین مالی بین فروشندگان٬ تامینکنندگان٬ واسطهها و خردهفروشان در ایران است. میدانیم که خیلی وقتها شرکتهای فروشنده اجناس مجبورند جنسهایشان را به صورت قسطی به شرکت بعدی در زنجیره بدهند و مدتها بعد از فروش پول را پس بگیرند. این در حالی است که از دید نظری هزینه تامین مالی برای خریدار (مثلا ایران خودرو) باید کمتر از قطعهساز کوچکی باشد که دسترسی کمتری به بازارهای مالی دارد. اینجا ترکیبهای جالبی از مباحث اقتصاد مالی و سازماندهی صنعتی (Industrial Organization) بروز میکند که در آن اصطکاکهای بازار محصول شکلهای خاصی از روابط مالی را تحمیل میکند و ارزش بررسی دارد.
تحقیق دیگر میتواند به رفتار ذخیرهسازی مردم در شرایط عدماطمینان تورم و نرخ ارز باشد. این رفتار به مساله رفتار عاملها و بنگاهها تحت بازارهای ناکامل (Incomplete Markets) مربوط میشود که خصوصا در ترکیب با مدلهای اقتصاد کلان نئوکینزی نتایج جالبی به بار میآورد.
مثال آخرم هم بحث اجاره و رهن است. رهن مفهومی است که در دنیا معمول نیست. اول یک مدل نظری لازم داریم که اصولا تقاضا برای دریافت رهن از کجا میآید (بخشی به عنوان ابزار تعهد برای تخلیه خانه و حفظ کیفیت خانه از طرف مستاجر و بخشی برای جبران محدودیتهای نقدی صاحبخانهها). در قدم بعدی میتوانیم مطالعه کنیم که در تعادل دو نسبت رهن به قیمت و اجاره به رهن چه طور تعیین میشود و نهایتا با استفاده از دادهها درستی این فرضیهها را تست کنیم.
این فهرست را میتوان تا دهها مورد ادامه داد و به نظرم همین نشان میدهد که فضای اقتصاد ایران جای تحقیق (حداقل نظری) زیادی دارد.
به نظرم یک روش بهرهور برای کار مشترک بین دوستان دانشجوی دکترا در داخل و امثال ما که در خارج مشغول کار هستیم شناسایی این نوع مسایل مهم و مفید و بعد کار مشترک است. افراد کمیباتجربهتر مثل ما احتمالا ادبیات و رویکردهای مدلسازی را بهتر میشناسیم و دوستان داخل جزییات نهادی مساله٬ سابقه تحقیق در داخل و دادههای موجود را و همکاری مفید و پربازدهای از آن بیرون میآید. در مقابل به نظرم میرسد که خیلیها علاقه ندارند که مثلا مشاور تزی باشند که میخواهد با شبکه عصبی قیمت ارز و قیمت سهام بورس تهران و امثال آنرا پیشبینی کند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید