وقتی نامه موسوم به نامه هشتاد نفر اقتصاددان را که در مورد بازار بورس است خواندم اولش کمی جا خوردم چون لحن نامه و منطق حرفهای آن خیلی به نوشته جمعی اقتصاددان نمیخورد. البته از روی برخی اسمهای توی امضاءها میشود انگیزه نوشتن نامه را فهمید. حالا با مقدمات نامه کاری ندارم و میتوانید بخوابیدش. در انتهای نامه دوستان توصیه کردهاند که :
«اجتماع اقتصاددانان مستقل و استادان دانشگاهی به دولت محترم مصرانه توصیه و تاکید میکنند که با اتخاذ یک سیاست نمادین عملی عدالت خواهانه خسارت وارده به کلیه سهامداران جزء بازنشستگان لشگری و کشوری و فرهنگی و زنان خانهدار و اقشار کارمندی که با فروش متعلقات خود و همسر از قبیل فرش و النگو و پاداش بازنشستگی ۳۰ ساله خود با امید به پیدا کردن محل درآمدی کوچک برای کمک هزینه زندگی معیشتی خود و خانواده مبلغی کمتر از ۱۰میلیون تومان را فراهم کرده و با اتکا و اعتماد به دولت که متولی واقعی بورس است وارد بازار بورس شده و هماکنون با سقوط شاخصهای بورس که نتیجه عملکرد حقیقی سیاسی اقتصادی دولت اقتصاد محوراست به خاک سیاه نشستهاند و تمامی هستی آنان به باد فنا رفته است را از محل بودجههای شرکتهای دولتی یا واگذاری سهام دولتی یا اعطای تسهیلات بلند مدت با سود نازل و یا سایر روشهای ترمیمی ـ که فاقد بار مالی بر بودجه عمومی کشور باشد ـ جبران کند که عین عدالت خواهد بود.»
نکتههای من در رابطه با این نامه اینها است:
۱) نمیدانم از کی تا حالا دولت متولی واقعی بازار بورس شده است.
۲) نمیدانم در ایران خدمات بیمه سهام داریم یا نه؟ ولی پیشنهاد دوستان چیزی شبیه به یک بیمه مجانی است که از پیش خیال همه سهامداران را راحت میکند که هر وقت اوضاع بورس خراب شد دولتی هست که خسارتهایشان را بدهد آنهم تا سقف ده میلیون تومان. چیزی راجع به انتظار ایجاد شده برای آینده شنیدهاید؟ من نمیدانم با این پیشنهاد اصولا مکانیسم قیمتگزاری برای سهام باقی میماند یا نه و آیا بورس که در ذات خود ریسک کردن دارد اصلا مفهوم پیدا میکند یا نه؟
۳) آمار دقیق نیست ولی طبق نوشته خود این دوستان سه میلیون کد سهامداری در بورس وجود دارد. چون گفتهاند حداکثر ۱۰ میلیون خسارت من وسطش یعنی ۵ میلیون تومان را میگیرم و در سه میلیون سهامدار که طبعا اکثر آنها خرد هستند ضرب میکنم که میشود چیزی بیش از ۱۶ میلیارد دلار. احتمالا این دوستان اقتصاددان نیستند و گرنه میدانستند که ۱۶ میلیارد تقریبا حول و حوش کل بودجه جاری مملکت است و کمی بیشتر از آن است که دولت بتواند برای یک «سیاست نمادین و عملی» هزینه کند.
۴) بامزهترین قسمت نامه نکته آخرش است که احتمالا چون دیدهاند چیزی که گفتهاند هیچ جوری عملی نیست راه حل کارشناسی هم دادهاند. پیشنهاد دادهاند که این پرداخت از محلی صورت گیرد که بار مالی برای دولت نداشته باشد. من از دیروز دارم به مغزم فشار میآورم ببینم چطور میشود ۱۶ میلیارد دلار – نه اصلا یک ریال- پول پرداخت کرد بیآنکه بار مالی برای دولت داشته باشد. خودشان سه پیشنهاد دادهاند. بودجه شرکتهای دولتی: به مدیران شرکتهای آب و برق که همین الان ضررده هستند و به شرکتهای خودروسازی که باید مازاد مالیشان را صرف سرمایهگذاری کنند دستور بدهیم خسارت سهامداران توی بورس را بدهند؟ واگذاری سهام دولتی: اقتصاددانان عزیز فراموش کردهاند که فروش این سهام بخشی از اقلام تامین بودجه چه در سال جاری و چه در سالهای آینده است. وام با بهره کم: تفاوت ارزش زمانی پول بین امروز و روز بازپرداخت را عمه جان بنده باید به موسسه وام دهنده پرداخت کند؟
همانند فیزیکدانان جوانی که هر از چندی ماشین بدون انرژی اختراع میکنند دوستان اقتصاددان هم پرداخت بدون فشار به منبع را پیشنهاد کردهاند یعنی اصل اول علم اقتصاد که همان محدودیت منابع است را از میان برداشتهاند. خوب شد که پستی که این پایین از علی سرزعیم نقل کردم هنوز پابرجا است. اینهم یک مثال عینی برای حرفی که آنجا زدیم. آنهم نه از یک اقتصاددان بلکه از هشتاد نفر آنها. حیف من ایران نیستم که این نامه را برای استاد صحراییان و بقیه اقتصاددانهای عزیز فکس کنم خواهش میکنم اگر کسی دسترسی به این اساتید دارد لینک این مطلب بنده را بهشان بدهد. شاید جوابهایی داشته باشند که ما از آن غافلیم.
پ.ت۱) پیشنهاد مبلغ ده میلیون تومان در اواسط نامه مطرح شده است.
پ.ت۲) بی بی سی هم راجع به موضوع نوشته است و البته رقم غرامت را ۲۰ میلیارد دلار تخمین زده. یک نکته بیبیسی برام خیلی جالب بود. این چه عدالتی است که به کسانی که اگر سود میبردند کسی باهاشان کاری نداشت کلی پول بدهیم در حالی که بقیه که سهامدار نیستند چیزی دریافت نکنند.
دیدگاهتان را بنویسید